خودم امشب که شب چله بود مهمونی جذب کردم. دیشب از ذهنم گذشت کاش چند نفر بیان خونمون زنگ زدم گفتند نمیان بعد جوری ماجرا پیچ خورد که شد همانی که می خواستم جالب بود
من گاهی تو ذهنم با کسایی که مشکل دارم جنگ کردم
مثلا حرفایی که بهم زدن و مرور میکنم بعد جواب های دندان شکنم رو تو ذهنم مثلا بهشون میزنم
هیچ وقتم رابطم باهاشون خوب نشده
واقعا دارم اذیت میشم ،اشتباه فکر میکنم ؟ یا ممکنه این رابطه به دلیل افکارم باشه
چجوری کردی میشه توضیح بدی
من اصلا نمیتونم چیزی رو تصور کنم اون قسمت مغزم فلجه
توی دوران نوجوانی میگفتم اسم عشقم حرف اولش باید میم باشه
همین طوری هم شد
یکی دیگه هم اینکه دوست داشتم خونمون دوبلکس باشه و الان توی همچین خونه ای زندگی میکنم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
