2777
2789

بیایید راجبه آخرین باری بگید ک نمیدونستید آخرینه

حالا هرچی باشه خوب یابد ،،

من آخرین بار ک پسرعممو دیدم دوروز قبل مرگش بود

خودمو زدم ب ندیدن چون حوصله نداشتم احوالپرسی کنم

یادم میاد خیلی ناراحت میشم

15سال پیش بود

بیقرار توأم و در دل تنگم گله هاست ... آه و بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست ... مثل عکس رخ مهتاب ک افتاده در آب ،،، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،،،

آخرین باری که رفتم سر کلاس نمیدونستم آخرینه 

آخرین روز بارداری 

آخرین باری که بابام رفت بیمارستان 

صلوات خاصه امام زمان (عج):  اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى وَلِيِّكَ وَ ابْنِ أَوْلِيَائِكَ الَّذِينَ فَرَضْتَ طَاعَتَهُمْ وَ أَوْجَبْتَ حَقَّهُمْ وَ أَذْهَبْتَ عَنْهُمُ الرِّجْسَ وَ طَهَّرْتَهُمْ تَطْهِيراً

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اخرین باری که دیدمش نمیدونستم میتونم و آخرین بار بشه

اخری باری که دانشگاهو ول کردم نمیدونستم...

آخری باری که پدرمو داشتم....

آخرین باری که تو کوچه لی لی بازی کردم....


  لینک حرف ناشناسhttps://harfeto.timefriend.net/16469353197393

چقد بعضی چیزا یهویی اتفاق میوفته

بیقرار توأم و در دل تنگم گله هاست ... آه و بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست ... مثل عکس رخ مهتاب ک افتاده در آب ،،، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،،،

اخرین بار که رفتم ملاقات مادر بزرگم و فکر میکردم فرداش مرخص میشه .همون شب فوت کرد 

آخ مادر چقدر دلم برات تنگه چقدر این روزا دلم شکسته و آغوش پر محبتتو میخوام 😔😔😔😔😔😔😔

اخرین بار که رفتم ملاقات مادر بزرگم و فکر میکردم فرداش مرخص میشه .همون شب فوت کرد  آخ مادر چقد ...

چقد سخت😢

بیقرار توأم و در دل تنگم گله هاست ... آه و بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست ... مثل عکس رخ مهتاب ک افتاده در آب ،،، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،،،

آخرین باری ک برادر زادمو بغل گرفتم نمیدونستم آخرینه و قراره مهاجرت کنن

بیقرار توأم و در دل تنگم گله هاست ... آه و بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست ... مثل عکس رخ مهتاب ک افتاده در آب ،،، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،،،

مادر بزرگم مریض بود روستا بود خونش من یبار با دوستام اینا رفتیم ویلامون خواستیم شام درست کنیم پیاز نداشتیم رفتم پیاز ازش بگیرم معدش فک کنم بود ورم کرده بود مث بادکنک،بعد گفتم وای چرا اینجوری شدی😭حسم بهم گفت اخرین باره،حتی ب دوستامم گفتم فک کنم اخرین باره ک میبینمش.یبارم پیش عشقم بودم چهار سال باهم بودیم،اون یه شهر دیگه بود تو ماشین نشستم اومد ب راننده گفت حواست بهش باشه بعد دستمو پیشونیمو بوس کرد خدافظی کرد همینجوری ک دور میشد نگاش میکردم.اونجا هم حسم گفت اخرین باره و دیگه تموم شد همچی.قضیه برا سه سال قبله

اخرین باری ک عشقمو دیدم و قرار شد بعدازمحرم بیاد خواستگاری...از ذوقمون داشتیم گریه میکردیم😔😔😔😔

پس چی شد بعدش؟

بیقرار توأم و در دل تنگم گله هاست ... آه و بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست ... مثل عکس رخ مهتاب ک افتاده در آب ،،، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،،،
مادرش مخالفت کرد.منم سر لج و لج بازی باکسی دیگ ازدواج کردن

😢😢😢

بیقرار توأم و در دل تنگم گله هاست ... آه و بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست ... مثل عکس رخ مهتاب ک افتاده در آب ،،، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،،،
مادر بزرگم مریض بود روستا بود خونش من یبار با دوستام اینا رفتیم ویلامون خواستیم شام درست کنیم پیاز ن ...


خوبه ک حس کرده بودین

و گرنه شوکش بیشتره

بیقرار توأم و در دل تنگم گله هاست ... آه و بیتاب شدن عادت کم حوصله هاست ... مثل عکس رخ مهتاب ک افتاده در آب ،،، در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست،،،
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز