من ک خودم با شوهرم بودم کاری کردن مجبور شدم پوشیه بزنم
دوسه روز اول پوشیه نداشتم از بچه کوچیک تا پیرمردشون با چشم آدمو میخوردن یکیشون میگفت عروس ایرانی خوب عروس ایرانی جمیل جمیل😑😑دیگه شوهرم نذاشت بدون پوشیه دربیام بیرون
تو عربستانم ک چنددقیقه تنها بودم منتظر شوهرم بودم میخواستن ببرنم دیگه گموگور کردم خودمو .....اصن یه وضی بود یادش میفتم میمیرم از ترس