من ک نه محبتی از بابام دیدم نه هیچی
سالی ی بار منو میبینه اونم اگه بشع!
نه بیرون رفتم باهاش نه خرید
حس عجیبیه برام اونایی ک باباین!
همش به همسنای خودم حسودیم میشه همش
دختر دایی اینام
که چقدر باباشون اینارو دوست داره
من نه توقع آنچنانی داشتم نه هیچی فقط دوست داشنم ی بابای خوب داسته باشم که ندارم
ولی مامانم خیلی خوبه☹ از بابام بدم میاد خیلی آزارمون داد
هعییی:(((
من
باز خداروشکر مامانت خوبه من هردوتاشون روانی مریض روانین
من با بچه یتیم فرقی نداشتم
من دلم میخواد دوباره ببینمش
مثل منی من البتع بابام ۹ ساله ندیدم
من بابام از لحاظ مالی هیچی برام کم نذاشته اضافه هم میگیره ولی ازش شاکیم همیشه چون عاطفی درکم نمیکنه نمیزاره به کسی که دوسش دارم برسم خیلی برام عذابه
هنوز گیر پدر معتاد سادیسمی بد دهن نیفتادید قدر عافیت رو بدونید.
ما از دنيا چيز زيادي نميخواستيم
بابام چهار ساله فوت شده اونوقتا که زنده بود فقط مخارج ما رو تامین می‌کرد هیچ حسی ازش دریافت نمیکردم حتی با هم حرفم خیلی کم میزدیم ولی وقتی فوت شد همه چی زندگیمون عوض شد کلا بهم ریخت همه چی
