کیا حسرت بابای خوب تو دلشون مونده؟

خوب من اومدم بهت پز بدم بابای خوبی داشتم و بهت حسادت کنم واسه داشتن مامان خوب

چه بد 😐😐من جای تو بودم دق میکردم 😶

چرا ؟ 

پدر و مادرت طلاق گرفتن؟

اگر جای من‌بودی خوشحال بودی عزیزم خدارو هم شکر میکردی که بابای روانی و دست بزن دار و مشکل دار و بی فکر و بد دهن مثل بابای من دیگه نیست راحت شدیم. 

هم دردیم. ✋

محبت و عشق و توجهی ک از پدرشوهر خدابیامرزم دیدم از پدر خودم ندیدم

بابای من فقط بلده داد بزنه فحش بده تحقیرکنه فقط بلده بگه چون بزرگترم باید احترام بزاری هرچی من میگم انجام بدی فقط بلده بگه پولمو اختیارشو دارم و ازادیتو سلب کنه پدر من فقط بلده بگه من یه ادم ضعیف که جلو مادرر بیمارروانی من سکوت کنه و سرپایین بندازه پدری ک خیلی کم گذاشت واسه من و داداشم جفتمون روحو روانمون داغونه هیچوقت نمیگذریم جفتمون میخوایم فرار کنیم اون با دانشگاه ومنی ک حتی حق نداشتم درس مورد علاقمو بخونم یا دانشگاه برم با ازدواج ...پدر و مادر ما فقط باعثه بدبختیمون و حسرت تو دلمون شدن 

بخشیدم ولی من از حقم نمیگذرم امیدوارم خداهم نگذره

😞😞 کاش پدر و مادرا قبل از بچه اوردن خوب همو میشناختن اگر به درد هم نمیخورنن طلاق بگیرن (حالا از هر لحاظی)

کاش واقعا حالا البتع برای من مهم نیست دیگه. الان زندگی جداگونه خوبی داریم خودمم درس خوندم به جایی رسیدم مامانمم کار کرد خلاصع نبودش حس نمیشه زیاد هرچند گاهی واقغا فشار رومون احساس میشع اما داریم کنار میاییم با موضوع

من دارم

من 😊همش از دوستام یا تو فامیل میبینم چه باباهایی دارن و چه کارا که براشون نکردن...بابای من کلا داغونمون کرده هم من هم داداشم و مخصوصا مامانم رو ...هیچوقت مارو از لحاظ عاطفی و مالی تامین نکرد اگه هم میکرد با کلی منت و دعوا بود...کلا جنگ اعصاب بود تو خونمون هر روز...خداروشکر ازدواج کردم برای فرار از اون شرایط ...حتی شاید باورت نشه موقع بردن جهاز من چه دعواهایی انداخت چه فحش ها و حرفایی که می‌گفت کلا با چشم گریون وسیله هامو بردم خونم 🥺مامانم بهش گفته بود تو حق نداشتی دخترتو موقع رفتن اینجوری کنی و ... بابام زنگ زد حلالیت گرفتن ولی من نتونستم حلالش کنم 😭😭