2777
2789
شکنجه اسرائیلی دیگه چیه ؟؟؟!! 😁😁🤣

نمیدونم جوری که خودش میگه میشینن روی شکم اسیر جنگی توی صورتش فوت میکنن و دستشونو تند تند روی صورت میکشن یکاری میکنن نتونه نفس بکشه بعضیا آب میریزن که کلا بمیره طرف

من اون لحظه خیلی عصبانی بودم آخه روز عقد انگشترارو گم کرده بود با انگشتر بدلی عقد کردیم و سرویس نداشتم چون همشونو گم کرده بود دیگه دیوونه شدم اونم اینجوری تلافی کرد ولی هنوزم از کارش خندم میگیره البته طلاها بعدا پیدا شد ولی چه فایده

تیکر بارداری نیست تیکر رسیدن به رویای بچگیمه

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یه مدت سر چیزای خیلی چرت و الکی دعوامون میشد هم اون منو میزد هم من کلی چنگش مینداختم یه ساعت بعدش به گ.وه خوردن میوفتاد الان فک میکنیم به اون موقع تعجب میکنیم سر چیزای چرت دعوا میکردیم انگار دیوونه شده بودیم خودش همیشه میگه دست خودم نبود دست روت بلند میکردم گ.وه بخورم مثل اون ماه بشم و هنوزم پشیمونه

ولی خدایی اون بیشتر از من آسیب میدید چون بدجور چنگش مینداختم طوری که ناخونم می‌شکست 

یه مدت سر چیزای خیلی چرت و الکی دعوامون میشد هم اون منو میزد هم من کلی چنگش مینداختم یه ساعت بعدش به ...

باز خدارشکر که الان پشیمونه و تکرار نمیکنه دیگه .

مثلا سر چه موضوعی دعوا می‌کردید که به زدن ختم میشد؟

باز خدارشکر که الان پشیمونه و تکرار نمیکنه دیگه . مثلا سر چه موضوعی دعوا می‌کردید که به زدن ختم میش ...

مثلاً میگفتم چرا بخاری رو برنمی‌داری هوا گرم شده بعد لج میکردم خودم می‌بردم یهو به دعوا خطم میشد یا میگفتم جای رژ لبم روی فلان جاته برو پاک کن بعدا بیا و ... یهو دعوامون میشد بعد آخرین دعوا مریض شدم تب مردم توهم زدم شوهرم ترسید خوب که شدم منو برد پیش دعا نویس که کارش خیلی خوبه بعد اون دیگه دعوا نداشتیم میگم شاید دعا نوشته بودن چون خیلی مسخره بود دعوا هامون

جداي از شوخي

١٤،١٥ساله ازدواج كرديم

اره دروغ چرا چند باري منو زده

آخرين بار همين ١٠روز پيش بود دعواي بدي داشتيم سر درس ومجازي اين حرفا اعصابمون داغون سر بچه م داد وهوار رفتم جلوش بگيرم كه تموم شه ولي انگار بدتر شد...

نميدونم چي شد منم دادو جيغ وتا وقتي تموم شد خودمو تو آينه ديدم نشناختم از بس يك طرف صورتم ورم وكبود شده بود وتا امشب هم هنوز رد كبودي ها هست

بعد اون شب چمدون بست از خونه رفت تا همين امشب اومد معذرت خواهي ميگه رفتم تا عصبانيت تو بخوابه و واقعا خيلي بهتر شد 

وكلي ناراحت ...ميگه بخدا من نزدمت فقط تو رو گرفته بودم منو نزني ...و وقتي فكرشو ميكنم درست ميگه خدا شاهده صبح كه بيدار شدم و رفتم توي هال عين اين بود كه جنگ شده همه وسايل خرد شده ريخته كف پاركت

وپرده ها رو از جا كنده بودم

همش سر اينكه دادميزد سر بچم كه مثلا درس رياضي يادش بده آقاااااا نخواستيم درس بخونه ....

جداي از شوخي ١٤،١٥ساله ازدواج كرديم اره دروغ چرا چند باري منو زده آخرين بار همين ١٠روز پيش بود دع ...

چه عجیب .

چرا اینقدر درس بچه ها برای همسرتون مهمه که دعوا اینقدر بالا بگیره اصلا ...

بچه ها آخرش همه چیز رو یاد میگیرن بی سواد نمیمونه کسی که 

دعوت نداره اصلا ‌‌

.



جداي از شوخي ١٤،١٥ساله ازدواج كرديم اره دروغ چرا چند باري منو زده آخرين بار همين ١٠روز پيش بود دع ...

یعنی خودتون خودتونو کبود کردین ... 

توجیه خوبی نیاورده که

چه عجیب . چرا اینقدر درس بچه ها برای همسرتون مهمه که دعوا اینقدر بالا بگیره اصلا ... بچه ها آخرش ه ...

من دوتا بچه دارم يكي اول 

ويكي چهارم


خودم كارشناسي آموزش ابتدايي دارم

ولي از پا افتادم بخدا

كار خونه ودرس وكلاس مجازي وكار بيرون 

مثلا خير سرمون اومديم كمك هم باشيم

كلاس اولي رو من كار ميكنم باهاش  ودخترم كه چهارم هست رو شوهرم  

 كلي كليپ رياضي ميفرسته معلمشون و درس ها طوري شده كه بايد كليپ ها رو ببيني تا بتوني يه ضرب رو به سه روش مختلف مثلا حل كني


هر شب كارشون همينه اون شب ديگه اعصابش ضعيف شده بود 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792