چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اخی تو همون محیط کاری کیس مناسبی نبوده؟ البته من خواهر همسرم ۳۶ سالکی ازدواج کردن با یه پسر ۳۴ ساله ...
تو اون شهر خواستگار داشتم چندتا اصلا خوب نبودن یکیش تیک روانی داشت من ۳۲ سالمه اون ۴۲ بود یکیش تحقیق کردیم اهل دعوا بود همشون مشکل داشتن. تو شهر خودم هم باید کارمند باشه تا بتونم تبعیت از همسر منتقل بشم
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
خدا کنه بتونم راهنمای خوبی باشم و پسرم هم یه ازدواج عاشقانه و عاقلانه داشته باشه
ان شاءالله🤲🌹
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
تو اون شهر خواستگار داشتم چندتا اصلا خوب نبودن یکیش تیک روانی داشت من ۳۲ سالمه اون ۴۲ بود یکیش تحقیق ...
الهی سنی هم نداری گلم.
ان شاءا... که ازدواج خوب و عاشقانه داشته باشی، ولی خیلی ها ارزو دارن مثل شما مستقل باشن و بعد ازدواج کنن. من همسرم ۱۸ سال ازم بزرگتره من عاشقش شدم🤦♀️به قول خودش اول من نخ دادم ولی اون دیگه ادامش رو اومد.
اخی تو همون محیط کاری کیس مناسبی نبوده؟ البته من خواهر همسرم ۳۶ سالکی ازدواج کردن با یه پسر ۳۴ ساله ...
یه چی بگم راهنماییم کن یه اقایی هست همکارم هست از شهر خودم گاهی با ماشین ابشون میرم. خیلی سربه زیره مجرده اصلا تو مسیر حرف نمیزنه هیچ. بنظرت چجوری میشه همچین پسری رو تور کزد اخه خیلی جنتلمنه
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...
یه چی بگم راهنماییم کن یه اقایی هست همکارم هست از شهر خودم گاهی با ماشین ابشون میرم. خیلی سربه زیره ...
واای من بگم چه کارا میکردم🤦♀️ ببین ما هم همکار بودیم به قول خودش رفتار من خیلی خانومانه و معصومانه بود. بعد من خیلی مطالعه داشتم همیشه کتاب دستم بود یا تو کتابخونه بودم اینطوری سر صحبت باز شد. بعد من از طب سنتی و مطالعم میگفتم از کتابها بعد دیگه ازم خواهش کرد بریم بیرون که بیشتر منو بشناسه مثلا از کتابهایی که میخونی بگو گاهی با خودت میوه ی خرد کرده ببر تو راه تعارف کن بهش ببینه چقدر کدبانویی یا کیک خونگی. مثلا یه ساندویچ غذای خونگی اینجوری خیلی بهش نزدیک میشی
الهی جانم سنی هم نداره. من تو تاپیک اشپزی غذاهاتون رو دیدم ماشالا چقدر غذاهاتون خوش اب و رنگه
نه هنوز سنی نداره...
لطف دارید عزیزم❤🧡💚
چیزی نمیگم چون دلم خیلی از این دنیا پره...میخوام ازت هر چی بگم بغضم گلومو میبره...آدم یوقتا از خودش بی حرف باید بگذره...این روزهای آخرو ساکت بمونم بهتره...