سلام یه خواهرشوهر دارم که با پسر رفیقه وباهم بیرون میرم من خانواده همسرم و یه خانواده مذهبی میدونستم چون تا الان که چند ساله عروسشونمم این فکرو میکردم یه روز خواهرشوهرم عکساشو باپسره نشونم دادکه پسره اومده خونه مادرشوهر و اینا تو اتاق خواب بدون لباس ولی شلوار داشت خواهرشوهرمم بغلش بعد نشون داد تو محل کارش نشسته بغل پسره رو پاهاش بعد من گفتم شاید مادرشوهر نمیدونه بذار بگم بهشون ابروشون نره راستش باز روم نشد ولی به خواهر شوهر بزرگم گفتم اونم گفت ما میدونیم منم چیزی نگفتم دیدم سریع به خواهر شوهر کوچیکم گفته اونم هی زنگ هی پیام بعد بهم تهمد زد تو با یه پسر دیگه حرف میزنی ابجیم دیده منم به خواهر شوهرم پیام دادم زشته این کارا کار خودتونو میپوشونید حرف پشت من نزنید من حرفتونو جایی نبردم به خودتون گفتم اونم گفت من همچین حرفی نزدم خلاصه خواه شوهرم صبحش زنگ زد کوچیکه 18سالشه فحش داد به من منم چیزی نگفتم مادرشوهرمم اون حرف میزد هیچی نمی گفت خلاصه فهمیدم مادرشوهر من میدونه الان با خواهرشوهرم حرف نمیزنم خیلی بیشعور و بی ادبیع قبل این حرفا هم احترام حالیش نبود حرف زشت میزد جواب سلام نمیداد مادرشوهرمم یه سری زده باورتون میشه