قضیه از این قرار دیشب خوش شاداب اومدیم بخوابیم چند روز قبلش رفته بودیم بیرون با گوشی شوهرم عکس گرفتیم با گوشی منم گرفتیم
بعد دیشب یادم اومد گفتم عه راستی عکسا رو برام واتساپ کن داشت ب صحفه گوشیش نگاه میکردم دیدم عکس خودش ی دختره و ی پسره پیش هم تو گالری اونم خیلی ن یکی دوتا
گفتم عه ببینم اینها کین گفت وولللِللل کن تو عکس های خودت ببین چیکار این داری😑😑😑😑😑وحشی شد یهو
حالا دختره دوس دختره رفیقش بود دیروز جشن تولدش بوده تو مغازه پسره اینم رفته عکس گرفتن ولی نمبدونم چرا نزاشت من ببینم من جامو جدا کردم
چندباری باهام حرف زد ولی من توجه نکردم 🤒🐣🐣