من مراقبت نکردم ازش من عذاب وجدان دارم من دوسش دارم وفک نمیکردم تنهام میذاره
مادرم بره من میمیرم طاقت ندارم
غمگینترینم چطور ازدسش دادی کسیو داری
من از زندگی میترسم من حس میکنم ترسناکه زندگی هیچکی موندنی نیست
غمگینترینم خدا بهت صبر داده اونقدر ضعیفم من ک نگووو ..من خواهر وبرادر دارم ولی نیستن هیچ همدمی ندارم مادرم تنها دلخوشیمه تنها کسیه ک محبت دیدم ازش داره پر پر میزنه ازدرد شیمی درمانی زجر میکشم تیکه تیکه شده قلبم براش من نمیتونم زندگی کنم بدونش دیگه نمیتونم بازم بادلتنگی زندگی کنم
حس میکنم تو زندگی کسی موندنی نیست هیچ انگیزه ای ندارم برا ادامه ...مادرم فرشته اس مادرم پاکه مادرم خیلی متدینه تا حالا عصبی نشده روم صداشو بلند نکرده اونقدر محبت دیدم ازش ک الان دارم اتیش میگیرم براش
یعنی الان دلتنگش نمیشی؟؟
وای خدای من حس میکنم جونمو بگیرن بهتره تا مادرم بره .من الان ۲۶ سالمه خوب میدونم مادر چیه محبت زیاد دیدم ازش چطور میتونم راحت باشم چطور دلتنگش نشم چطور گریه نکنم هنوز نرفته پیر شدم .من میمیرم خدا بیشتر اژ طاقتمه بیشتر از تحملمه ..
میدونی چیه من خودمو عذاب نمیدم وقتی نیس نیس دیگه خودموجرم بدم برنمیگرده البته خودش خواسته بمیره ب خواستش رسیده قسمت ماهم این بوده دیگه
تو چون از بچگی ازدسش دادی سرد شدی ...من داغ دلم تازس اونم جلو چشم مادرم عزیزتر ازجونم داره پرپر میزنه
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
