جمعه ایه که نیستی ، وقتی بودی جمعه ها به ذوق این بیدار میشدم امروز بابا خونست همیشه جمعه ها آرامش داشتم دلم قرص بود که تکیه گاهم کنارمه
اما الان دیگه ...
همش دلشوره دارم یه ترس خیلی بزرگ که نمیزاره شبا چشم رو هم بذارم
نبودنت ترس داره بابا، دلم تنگ شده برای هستی گفتنات دخترم گفتنات برای همه ی اون لحظه هایی که کنارم بودی دلم داره بال بال میزنه
یهویی رفتی یهویی تنهام گذاشتی یهویی فرو ریختم
یادته روز آخرو؟ باهام قهر که نه ولی سرسنگین بودی کاش معذرت خواهی میکردم تا بغلت کرده بودم برای بار آخر....
رفتی و حسرت یه بغل یه لبخندت یه عشق بابا گفتنت تو دلم گذاشتی
حسود نبودم ولی الان اره حسودم حسودیم میشه حالم بد میشه میبینم دختریرو کنار باباش ، حسودیم میشه که چرا من نه؟
فردا باید بریم مدرسه امتحان داریم بابا، همیشه با خودت میرفتم برای امتحانا حالا.....
ببین چقدر نبودت سخته چقدررررررر جات خالیه، هنوزم دلم نیومده وسیله هاتو دست بزنم هنوز عینکت ساعتت و.... روی میز توی هاله
هنوز بعضی وقتا فکر میکنم داری صدام میزنی از اتاق میام بیرون با امید که خواب بوده تموم شدددددد ولی ....
ببین مامانم دلش نمیخواد پاشه این دنیا رو بدون تو ببینه ... دکترا میگن خوبه حالش ولی چشماشو باز نمیکنه .... خوش به حالش
کاش منم بودم اون موقع باهم میرفتیم
حالا الان من موندم تنها پر از اشکایی که پنهون کردم پر از حرفایی که دلم نمیاد با یه خرمن خاک بزنم دلم میخواد بغلم باشی بغلت کنم از ته دل چیزی بهت بگم ه وقتی بودی هیچ وقت نگفتم
بگم دوست دارم بابا به خدا دوست دارم
برگرد بذار بهت بگم
من اشتباه کردم وقتی بودی قدرتو ندونستم باهات وقت نگذروندم سرد برخورد کردم خدا ازم گرفتت بد تنبیهی برام انجام داد
برای یه دختر نبودن باباش یعنی مردن، یه مردن دردناک
و حالا من بدون تو....
میگذره زود، منم بالاخره میام پیشت از تنهایی و دلتنگی در میام
روحت.شاد.#