یادمه اوقد توی سه شب گریه کردم ک بیمارستان بستری شدم:)
میدونی خب؟اون یه ادمی بود ک همه دوستام خانوادم میگفتن نه بدرد نمیخوره من گفتم درستش میکنم:)
ولی...
کل بدنش تتو بود
هر روز دعوا میکرد
بخاطر من خوب شد
کل دخترای زندگیش حذف کرد
دیگ دعوا نمیکرد
خلاف کنار گذاشت
پیراهن آستین بلند میپوشید تتوش معلوم نباشه
جلو همه گفته بود رل دارم
ی کاری کرد قشنگ دیوونش شم
بعدم یهو رفت گفت من بدردت نمیخورم و رفت:)
داشتم میمردم التماس میکردم برگرده رفت
ی ماه بعد. تو بیوی اینستاش اسم ی دختری رو زد
خورد شدم شکستم
ولی حذفش کزدم
دوماه پیش برگشت فقط قهوه ایش کردم و ی حوری حرفیدم رفت برا همیشه :)
👊🏻سخت بود رفیق ولی قابل انجام
اما هنوز ک هنوزه دلم براش تنگ میشه