چرا واقعا هیچکس نمیاد تو تاپیکهای من ؟؟؟؟؟واقعا به کمکتون احتیاج دارم

میشه برین تاپیک قبلیم اونی که گفتم خواهرانه کمکم کنین 

واقعا به کمکتون احتیاج دارم 

تاپیک قبلیم میتونین برین ؟ 

اگه نمیتونین متنشو اینجا کپی کنم 

ای جانم کدوم تاپیکتون ؟ بگین که بریم 

تو اون تاپیکم که گفتم خواهرانه کمکم کنین برین لطفااگه نمیتونین اینجا متنشو کپی کنم 

بله فکر کنم میتونین 

الان اینجا کپی کنم ببخشید آخه کسی نمیومد هی تاپیک میزدم 

سلام

من گفتم که مامانم مریضه و مدرسم حضوری شده و اجباری

حالا من رفتم مدرسه اون زمانی که دانش آموز خوبی بودم و المپیاد میرفتم که هیچی دانش آموز خوبی بودم هیچی اما حالا میگن پرونده تو بگیر برو یه مدرسه معمولی و پارسال که خوب مامانم مریض بود نتونستم خوب درس بخونم و ازم تعهد گرفتن حالا به مامان و بابام میگن دانش آموز تعدی بوده

گفتن اگه میخوای باشی باید بیای اعتکاف از ۷ تا ۹ شب وگرنه اخراج میزنیم بدلیل نمرات پایین و غیبت ها

منم مجبوری قبول کردم اما پشیمونم چند روز رفتم اما واقعا حالم بد شد نمیتونم اینهمه باشم تازه با کرونا و درسم نخوندم چون نگران مامانمم کسی پیشش نیست احتیاج به مراقبت داره و خواهرم خیلی کوچیکه دلم براش میسوزه تنهاس

هرچی گفتم مامانم مریضه گفتن اون خودش انتخاب کرده مریض باشه و باید بلندشه و ما مسئول شرایط شما نیستیم خییلییییی تحقیر شدم

ای کاش موقعی که المپیاد میرفتم و شاگرد ممتاز بودم این رفتارو باهام داشتن 😭😭😭😭😭😭

هرچی گفتم میگفتن مادرت مریضه که مریضه به ما ربطی نداره و تو نمراتت پایینه پدرت برای مادرت پرستار بگیره

خوب واقعا دوستان شرایط پرستارو نداریم

پدرمم گفتم اصلا یطوریه تا قبل این جلسه میگفت نخون و ما شرایط نداریم و به مادرت برس

حالا میگه باید درس بخونی از وقتی که اونا گفتن ( خانمتون خودش انتخاب کرده مریض باشه تا از زیر مسئولیت دربره و حتی همین کرونا هم که میگیریم خودمون انتخاب میکنیم که مریض بشیم و ایشون باید خودش بخواد اگه نمیخواد خوب نمیشه و .....)

بابامم که یه آدمیه که یکنفر چیزی بهش بگه کلا عوض میشه ..‌

خلاصه اونروز که من مدرسه بودم اومدم خونه دیدم دعوا کردن و وسیله شکستن

مامانم گفته نباید بره اعتکاف که من تنهام

بابامم گفته تو میخوای اون از درس بیفته و خلاصه دعوا کردن و خواهرمم خیلی ترسیده حالش بد شده و من خونه نبودم

بابام تا قبلش دست به استیکانش نمیزد حالا تازه اونا گفتن کار میکنه اونام با صدتا غرومنت

مامانم میگه این اگه اینطوری باشه دو روز دیگه واس ازدواجتم همینطوری میکنه ...

به نظرتون چیکار کنم ؟

پرونده مو بگیرم و برم یه مدرسه دیگه ؟

یا همینجا بمونم و درس بخونم اما یه چیزی من وقتی اونجام اصلا درس نمیخونم چون همش حواسم به مسائل خونه اس همین امروز همش الکی رفت

بابام کلا عوض شده قبلش امتحان ریاضیمو صفر شدم گفت شرایطت همینه و سال دیگه کنکور بده حالا با مامانم دعوا میکنه درحالی که اصلا با هم خوب نیستن و همش دعوا دارن 

بابام گوشیش قفله و اصلا با مامانم حرف نمیزنه 

مامانم خوب عاطفیه  و احتیاج به محبت داره اما این هیچ محبتی بهش نمیکنه خیلی بدجنسه همش میاد میگه به مامان و بابام زنگ زدین 

اگه نزده باشیم هیچی نمیخره با اینکه پول داره اما اگه بگیم زنگ زدیم همه چی می‌خره 

خدا الهی خوش جواب  پدرومادرشو بده به مامان مامانم گفتن دخترت مریضه برش دار ببرش چون سودی برامون نداره 

درحالی‌که بابام دوسال مریض بود هیچی نگفتن و گفتن زن باید بسازه اما حالا همش از ما بد میگن 

میگن زنت دروغ میگه مریضه 

بچه هات بی ادبی