بچه ها من چند وقته کوتاه مدت هست که ازدواج کردم ، یه داداش و زن داداش دارم که از من بزرگتر هستن نمیدونید سر خواستگاری و عروسی اینا چه به روز من آوردن . زن داداشم از لجش قهر کرده بود و میگفت نمیام سر عقدش چون من نامزدی نبودم در صورتی که نامزدی ای در کار نبود و داداشم کلی دعوا میکرد که چرا زن من تو خواستگاری نبوده و ... و آخر سر هم با کلی دعوا با پدر و مادر اومدن سر عقد ، خیلی ازشون بدم میاد خیلی حیوون هستن و منو سوزاندن تو شرایط حساس زندگیم بعد از عروسی هم اصلا به روی خودشان نیاوردن برای پاگشا منم محلشون نگذاشتم ، حالا بعد از چند وقت حرفهاشون رو که مادرم میزنه حالم بد میشه ازشون نفرت دارم بعد مامانم میگه ازشون قطع رابطه نکن ولی آخه این رابطه به چه درد میخوره ؟ به نظرتان چه کار کنم چه سیاستی پیش بگیرم؟
اینم بگم سر عقد من با زن داداش بزرگم که اونم موزی هست و کلی هم با هم لج هستن جور شده بود و همه رو بر علیه من کردن تا جایی که اصلا من به خاطر اونا بی خیال عروسی شدم