پسرم نوپاس و شیطووون و بغلی ینی من دارم ظرف میشورم اون شلوارمو میکشه ک بغلم کن و گریه اصلا وقت نمیکنم ب کارا خونه برسم درست قبلا بهتربود میذاشتم پیش مادرشوهر الان نمیتونم بزارم خواهری چیزیم ندارم خیلی سختمه از طرفیم حالت وسواس تمیزی دارم نمیتونم کثیفی تحمل کنم دیشب یه لحظه گذاشتمش پیش باباش پوشاکش باز بود کثیفی کرد رو موکت آشپزخونه اوضاعیه خودم سرماخوردم تو این سرما موندم چطور بشورمش 😔حیاطمم نشستس شما مثل بودین تاحالا؟ همش میگ بشین بغلم کن دورم باش
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
منم مثل تو بودم خونه باید از تمیزی برق میزد روزی دو یا سه بار سرامیکا رو دستمال میکشیدم ولی از وقتی پسر اولم بزرگتر شد و دومی به دنیا اومد بیخیال شدم هر چند روز یه بار خونه رو تمیز میکنم و تمام مگه چه قدر جون دارم که خونه رو روزی دوبار جارو بزنم پسر دومی منم همینطوره همش تو اشپزخونست بهم چسبیده که بغلش کنم یه دستشویی هم میرم دنبالم میاد گریه میکنه
گر نگهدار من آنست که من میدانم شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد🌱🍃