والا سنگین بودم کلی بخیه داشتم مادرم کمرش درد میکرد نمیتونست بچه رو بده شیر بدم شیرم کم بود اتاق شلوغ بود خ بد بود
شب بعدشم مادرشوهرم اومد شیر نداشتم ده دفعه میگفتم چایی بده یچایی می‌ریخت میزاشت اونور اتق منم همش بخیه با حسرت چاییو نگاه میکردم نی میگفتم بده هی هواسشو پرت میکرد تا چایی سر میشد شیرم کم بود میخواستم چایی بخورم شیر داشته باشم نمی‌داد لامصب . بعدم بچه رو میگردوندم تا مادر شوهرم بخابه آخر شب بزور پاشدم قدم رو
منم یه ماهه زایمان کردم دختر منم کلا تو تخت من خوابید تو بیمارستان مامانم می ذاشت سر جاش جیغش می رفت هوا، دختر یه چیز دیگه است برای پدرو مادر
برا من فقط گریه میکرد شیرم کم بود گشنش بود طفلک
من هم برای بچه هام همین طور بودم مخصوصا اولی
انقدر وقتی اومد بغلم و چسبید بهم خوب بود که هنوزم بعضی وقتا یاد اون شب برام شیرینه
کنار دخمل ناز و مامانیت همیشه خوش باشی 😊😘
اوخی خدا حفظش کنه
عزیزم منم یه نوزاد 43روزه دارم
خیلی پر موئه
بازوها کمرش پیشونی و...
کی میریزه موهاشون؟میترسم بمونه😢
😂الهی
فندوق من وقتی ۱ سالش بود وقتی میدیدم صدایی ازش در نمیاد و ی گوشه نشسته حرفم‌نمیزنه 😄😄😅ینی خرابکاری کرده گلاب ب روتون ..۲سالش بود عاشق ماشین فلزی بود
😕فکنم تو دو سالگی ۳۰ تا ازین کلاسیکا داشت ..ی کلکسیون 🤣🤣
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
