من آباد بودم؛این تو بودی که آتش بر خاکم افکندی.و اکنون،پس از سالها از پایان جنگ،آنگاه که پا در سرزمینم میگذاری،مینهایی که روزی خود کاشتی،خودت را به نیستی میکشانند.نه تو از دود جان بهدر میبری،نه من از زخم، رهایی مییابم.
تو روزایی که ادم از دشمنش یه زخم میخوره و از آشناهاش هزار تا یاد گرفتم خودم حال دلمو خوب کنم .یاد گرفتم با اینکه خودم کوه دردم اما دور و بریامو شاد کنم و بخندونمشون . یاد گرفتم حتی اگه کسی وقت نداشت برام خودم برا خودم وقت بزارم و ب خودم بها بدم قرار نیست همیشه آدم محتاج نگاه این و اون باشه .اینا رو گفتم که برسم به دلیل تیکری ک گذاشتم من پارسال خودمو انقد قوی دیدم که بدون توقعی از دیگران خودم برا خودم کیک تولد گرفتم و اقوامو ب پیک نیک دعوت کردم امسالم گفتم اینجا تاریخ بزارم جلو چشمم باشه .چون امسالم برا خودم نقشه ها دارم😊 ..یک روز میایی که من دیگر دچارت نیستم از صبر ویرانم اما چشم انتظارت نیستم
من آباد بودم؛این تو بودی که آتش بر خاکم افکندی.و اکنون،پس از سالها از پایان جنگ،آنگاه که پا در سرزمینم میگذاری،مینهایی که روزی خود کاشتی،خودت را به نیستی میکشانند.نه تو از دود جان بهدر میبری،نه من از زخم، رهایی مییابم.