سلام دوستان خیلی امشب حالم بده
شوهرم امشب واقعا خوب جوابمو داد امشب تولدش بود ازدیروز دنبال کاراشم تولد میگیرم دیشب با دختر عمه ام رفتم دنبال خریدش این برد آزمایش مامانشو نشون دکتر بده رفت بعدش گفت میرم خونه بعد گفت خونه ام میخوام بخوابم تو میای گفتم نیم ساعت چهل دقیقه دیگه بعد رفتم خونشون دیدم نیست به دختر داداشش میگم عمو کو میگه رفت آزمایش نشون بده هنوز نیومده
زنگ زدم بهش میگم کجایی میگه اومدم کارگاه کار داشتم اومد یه ذره بحث کردیم باز بیخیال شدیم
امروز از صبح گفت تو برو خونه مامانت حالا من میام میخوای کارارو برسی گفتم خب بیا باهم بریم گفت نه توبرو منم اونجا موندم تا 5دیدم ناراحته بعد گفت من میرم ارایشگاه میام رفت ارایشگاه من اومدم خونه گفتم کجایی گفت میخوام برم خونه حموم من اومدم خونه دوستم واسه تولد دیدم خبری ازش نیست پیام دادم دختر داداشش گفتم عمو اومده گفت نه باهم رفتید دیگه نیومد بهش زنگ زدم کجایی گفت خونمون گفتم حموم رفتی گفت اره گفتم واقعا گفت اره قطع کردم به دختر داداشش پیام دادم شوخی داری میکنی گفت نه والا باز زنگ زدم به خودش گفتم بچه داداشت گفته خونه نبودی گفت چرا اون خواب بود گفتم مامانت دیدت گفت اره زنگ زدم مامانش گفت نه اینجا نیومد امشب زهرمار شد تولد و با بدبختی تموم کردیم ولی مطمعنم بهم خیانت کرده شب تولدش 3ساعت غیبش زد حالم خیلی داغونه خیلی 😔😔😔😔😔