2777
2789

من دوران دانشگاه با یه نفر دوست بودم خب اون زمان دوسش داشتم و بهش وابسته بودم پنج سال باهاش در ارتباط بودم یه روز میگفت میام خواستگاری و یه روز میگفت پول ندارم نمیشه.دوماه قبلا از اینکه کاملا کات کنیم بهم گفت من اصلا شرایط ازدواج ندارم.منم کاملا فراموشش کردم و با شوهرم ازدواج کردم بعد از شش ماه که از عقدم گذشت یه روز مادرش زنگ زد و خواستگاری کرد ولی من عاشق همسرم شده بودم چون یه انسان واقعی بود گذشت تا اینکه همسرم فوت شد😞 من یه استوری تو اینستا گذاشته بودم متوجه شدم این اقا بازدید کرده بعد دایرکت پیام داد میخوام حرف برنم و پیام تسلیت داد گفت خیلی ناراحت شدم و اشک تو چشام جمع شد به خاطرت و از این حرفا .چیزی که ناراحتم کرده این بود که پیج شوهرم و فالو کرده بود بهش گفتم چرا این کارو کردی اصلا از کجا اونو پیدا کردی گفت دلم برای تو تنگ شده بود میخواستم عکس تو رو بینیم حس میکنم میخواست بهم بگه تقاص منو پس میدی حس کردم انگار دلش خنک شده از اینکه شوهر مرحوممو فالو کرده بود بیشتر اتیش گرفتم اصلا جوابشو دادم عداب وجدان گرفتم 😞😞😞😞😞😞یه چی بگین اروم بشم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

خدا همسرتو بیامرزه..روحش شاد..بنظرم فعلا تنها بمون و با کسی وارد رابطه نشو عزیزم

از دیگران شکایت نمی‌کنم..بلکه خودم را تغییر می‌دهمچرا که کفش پوشیدن راحت‌تر از فرش کردن دنیاست.

باهمسرت چند وقت بودی وچند وقت فوت شده .روحش شاد .این چیزا طبیعی هست 

با احمق ها نباید بحث کرد  فقط باید آخرش گفت تو خوبی ببخشید 🤗🤗...دعا کنید شاید بزرگترین خواسته شما کوچکترین معجزه خدا باشه .الهی دلتون شاد،تنتون سالم جیبتون پر پول باشه .انسانیت به دین و مذهب نیست همین که دلی را نرنجانی انسانی 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز