سه ماهه عقد کردم...دوهفته دیگه میرم خونه ی خودم.....سر همه چیم بحث بود ..از خواستگاری تا الان....تمکن مالی تهیه جهیزیه نداشتیم....همسرم چیزی ازم نخواست..مامان باباش خیلی مهربونن...در عوض توی خانواده خودم مدام با برادرزادم که اونم توی عقده مقایسه میشم.....شوهرش هفته ای دو تومن پول بهش میده...جهیزیه ش فول فوله....خودش ب خوشگذرونیه.....اما من غصه ی هیچی نداشتنم.....متلکای داداشم و زنداداشم که ما فلان خریدیم بهمان خریدیم...از هر چی بهترین دادیم...دخترمون خونه مادرشوهرش میخوره و میخابه....شوهرش نمیزاره دست ب سیاه و سفید بزنه......
نمیدونم همسر طفلک من چکار کرده که میگن:شما سردین معلومه....میگم نه ما با هم خوبیم خیلی.....میگن شوهر فلان(دخترشون)یه ثانیه بدون اون طاقت نمیاره.....آخه همسر من ی شهر دیگه ست....میگن چرا تند تند نمیاد پیشت ...نسبت بهت احساس نداره.....
خسته شدم از اینهمه حرف...طعنه....دلم شکسته ازشون از مقایسه هاشون ...ازینکه کمکی نمیکنن ولی زخم میپاشن...ازینکه با حرفاشون میخان منو سرد کنن😢