برای خودم زیاد ترسناک نبود ولی روبروی تختم یه پنجره بزرگ روبه خونه و اتاق مامانم داره شب خوابم نمی اومد با گوشی بازی میکردم دیدم یه صدای پا میاد انگار که یه نفر تو حال داره راه میره فکر کردم مامانم هست برای نماز پا شده و گوشی رو خاموش کردم یه دفعه دیدم یه چیزی مثل سایه انسان خیلی سریع از اتاق مامان و بابام خارج شد منم حالا میگم مگه مامان تو حال نبود کمی بعد تازه چراغ اتاقشون روشن شد دیدم مامان الان پا شده و میگه نه من نبودم و این گونه بود که به من گفتن دیوونه