چند ماه پیش که نامزد بودم رفتم کلینیک پیشه یه خانومی که آشنامون بود نوار قلب گرفتم بهم گفت چیزی نیست یکم دل تنگ یاری فقط منم خندیدم و رفتیم
الان از ترس جونم برگشتم ومیخوام جدا شم دوباره رفتم کلینیک و اون خانوم هم اونجا بود دکتر گفت خیلی سنت کم میزنه اون خانومه نمیدونست رفتم خونه ی خودم گفت نامزد هم داره ۲۱ سالشه دکتره با خنده گفت زود نیست؟و من یه لبخند پر از غم زدم و توی دلم پر از غصه شد که به قول اونا برای ازدواجمم زود بود چه برسه به طلاق😞💔