سلام من تو دوران عقدم
چنروز پیش صبح ک بیدار شدم هنوز صورتمو نشستم مامانم سبزی گرفته بود و تا منو دید گفت بیا سبزی پاک کنیم منم گفتم توام فقط منو میبینی یاد کار میفتی هنوز بیدار نشده بعد بهش برخورد و گفت خودم تمیز میکنم نخواستم بعد اونروز دیگه حرف نمیزنیم باهم...
امروز برا نهار ساندویچ میخواستن درست کنن ب خواهر دیگم گفت گفت میرم حموم بعد داداشم اومد ب من گفت منم جوابشو ندادم بعدم خودشون درست کردن خوردن اصلا منم صدا نزدن
دعا کنین زودتر تموم شه این جهنم برم خونه ی خودم🥺😔
وا خودت بداخلاقی اونجا جهنمه خواهرم؟
خب مگه داداشت صدات نزد
حالا تو چرا انقد خودتو براشون میگیری؟
عزیزم 😅
انشالله به زودی زود بری و خوشبخت شی منم هم دردم باهات میشه برا منم دعا کنین به زودی زود عروس شم اسمم طاهره اس تورو خدا
عزیزم درسته مامانت اونطور گفته خب میرفتی کمک.
فرار نکن از مشکلات خونه ی شوهر بدتره
خونه خودتونه ی چيزي بخور دیگه
میتونستی بهتر جواب مادرت رو بدی عزیزم.
برو بخور دیگه خودت صدازدن چه صیغه ایه
چه عجیب
خودت برو بخور با اونا قهری با غذا نه
در ضمن میگفتی باشه مامان صبحونه بخورم میام کمک واسه سبزی
خب عزیزم شما هم بیشتر محبت و خوش رفتاری با مادر و خانوادت داشته باش
قرار نیست که همش مادر به بچه ها و خانواده سرویس دهی کنه
برای شام خودت اقدام کن یه چیز خوشمزه برای همه درست کن
وا اگه اینجوری باشه ک تو خونه ما من متهمم چون شبا همه نارنگیا رو میخورم😀
سخت نمیگیری؟
من جای شما بودم حتما میگفتم بزار باشه ی چیزی بخورم میام باهم انجام بدیم بعد صبونه هم دوتا چای میریختم میرفتم کمک
وقتی هم کسی تو خونه صدات میزنه جواب بده
ادم نازکش همیشه نداره ها مخصوصا خونه شوهر حواست باشه عزیزم
