تقریبا دو ماه پیش به خاطر عقده ها و بی توجهی های همیشگی مادرم به خودمو خانوادم باهاش دعوا کردم و قیدش زدم اونم که همیشه با خواهر کوچیکم جیک تو جیک بود به اونم گفت که اونم الان با من حرف نمیزنه اینا مهم نیست الان حال روحیم خیلی بده از طرفی میخوام کلا از زندگیم حذفشون کنم ولی نیاز به کمک دارم چون واقعا شبا از شدت ناراحتی خوابم نمیبره و افسرده شدم بنظرتون چطوری میتونم برا همیشه حذفشون کنم
باورم نمیشه اسم کاربریمو ساسا جون میخونید!!!!!!!!!!!!!!!چرا اخه! عزیزان سَه سَه جون!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! ترجیععععع میدهم به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل!!!!!!! ترجیع میدم ترجیح و ترجیع بنویسم دوست عزیز مگر نه اندازه یه ترجیح سواد دارم😂😂😂😂
اره میشه چون ایشون از بچگی تا حالا کوچیکترین محبتی به من نکرده حالام که ازدواج کردم مدام به بچم و شوهرم بی توجهی میکنه نسبت به بقیه نوه ها و عروس دوماداش
میتونی بلحاظ فیزیکی ، حضورشون رو در زندگیت ، رفت و آمدت و ... رو حذف کنی و کاملا امکان پذیره ، ولی متاسفانه یا خوشبختانه ، بلحاظ روحی و روانی هرگز و هرگز تا روزی که زنده ای، از روحت و فکرت حذف شدنی نیستن. چون یکیشون مادرته و در بطنش بوجود اومدی و یکی خواهرته که هر دوتون از یک خاک و ریشه اید.
خسته شدم از بی توجهیشون مدام با خواهرم و شوهرش و برادرا میرن بیرون بدون اینکه به ما بگن جالب اینکه من دعوتشون میکنم میگن حتما مارو باهم دعوت کن دوتا بچه به سختی بزرگ کردم دریغ از یه کمک مادرم ولی بچه های برادرمو و حتی خواهرمم اون بزرگ کرده منم مدام از طرف شوهرم تحت فشارم که مادرت واسه تو مایه نمیزاره حقم داره چون شبا از پادرد تو خواب ناله میکنم
سی ساله تحمل کردم میخوام ببرم حتی حالام ارثیه پدریمو زده به نام برادرا چون بنام خودش بود واسم یه قلم جهازم نگرفت جالب اینکه تو مجردی کار میکردم بزور ازم میگرفتن بنظرم به دردم اصلا نمیخورن فقط چون آدم با احساسی هستم سختمه ولی اونا عین خیالشون نیست