من تویه اپارتمان زندگی میکردم همسایه پایینی همش ترانه میزاشت تا سه شب گاهی او قات زمین میلرزید دیگه طاقتم تاق شد خونه رو عوض کردم خونم جای باصفایی تا مرکز شهر ده دقیقه راه ولی بالای یه دره است اونور دره هم یه تالار که فاصلش زیاد اما یه جوری صداش میاد که نگو واسه شما هم شد بگین ازین بدتر نمیشه ولی بشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.