ازکارای من نکن سره عروسی داداشم بابام پول زیاد نمیدادمثلا300گف اخرشه میدم برو بخر ی چی.منم رفتم دستشویی اومدم الکی ی لنگه ی گوشوارمو دراوردم گفتم افتاد تو دستشویی دادم زنداییم برد فروخت .اون یکی لنگشم مامانمینا خبرداشتن بردم دادم خالم گفتم میخام لباس بخرم بنده خدا برد فروخت اورد برام پولشو گذاشتم رو پولی ک بابام داده بود.خوبیش این بود واقعا تک شده بودم تو مجلس اون لباسی ک میخاستمو خریدم