سلام عزیزان خوبین؟ حالم خیلی بده کمکم کنید من امروز عصر با مامانم رفتیم بازار به نامزدم زنگ زدم گفتم که ما میریم بیرون گف باشه گفتم تموم شدی بیا دنبالم گفت یکم کار دارم مشتری هست یکم دیر میام گفتم باشه بعد یکم پیش زنگ زد بهم گفتم هنوز تموم نشدیم بازم گفتم تموم شدی بیا دنبالم گف بازم گف تو بنگاهم حتی من گفتم چرا صدا نمیاد گفت تو بنگاهم الان ما اومدیم خونه مون،خونه عمش دیوار به دیوار ماعه من دم در پسر خاله شودیدم چن دقیقه بعد ما بابام اومد گفتش که با پسرعمه هاش داشتن میرفتن بیرون من هنوز بهش پیام ندادم نمیدونم چه رفتاری بکنم اگه به منم میگف که با پسرعمه هاش میرن بیرون من باز چیزی نمیگفتم نمیدونم چرا بهم دروغ گفته حالم خیلی بده
چشمهایش شبیه سکوتِ شباند؛آرام، مردانه،و پُر از امنیتی که هیچ واژهای حق ندارد دربارهاش اغراق کند.او فقط یک مرد نیست…قطعهای از روحم استکه بیصدا،جای خودش را در من پیدا کرده.🪽✨من لبخندت رو میبینم، نه به هم ریختگی دندون هات رو. ناراحتیتو میبینم، نه خط اخمت رو. نفس کشیدنت کنار خودم رو میبینم، نه قوز دماغت رو. انگشت های زیبات رو میبینم، نه خشکی دستات رو. من خوبیات رو جوری میپرستم که ویژگی های پایین ترت جایی تو قلبم ندارن. جوری دوستت دارم که هیچکس تاحالا نداشته.-نایلی ///// دوسدارم نگات کنم ، تا که بیحال بشم / دل بدم به خنده هات ، سپر بلات بشم / تو حصار بغلت زندگی به کاممه / همه چیت مال منه سندش به ناممه دیووووونه
ریلکس بگو که از دروغ متنفرم حتی اگه میگفتی با کسی دیگه بیرونی ناراحت نمیشدم و خودم بر میگشتم
همین
جنبهی محبت نداریم! ظرفیتمون که تکمیل شد، غرورمون سر ریز میشه، و سیل بیتفاوتیهای ما افراد مهربون رو غرق میکنه. بعد آروم که گرفتیم، هاج و واج دنبال محبت میگردیم. آدمهای عجیبی هستیم …