منم همسرم پزشکه
اوایل اون تهران کار میکرد من شهرستان
تهران هم که میرفتم همش نبود تنها بودم
کشیک شب میرفت تنها بودم و برای من که عادت نداشتم تنهایی هم سخت بود و هم ترسناک اون موقع ۲۲ ساله بودم و دانشجوی پرستاری تو شهرستان من شهرستان اون تهران
وقتایی هم که من بودم اون نبود اون بود من نبودم من قید پرستاری رو زدم که بیشتر باهم باشیم
الان دوتا بچه دارم با اونا سرگرمم