2777
2789
عنوان

حق ملاقات بچه

| مشاهده متن کامل بحث + 6484 بازدید | 47 پست

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

منم میخوام جدا شم پسرم چهارده ماهشه ولی نمیتونم پسرمو ول کنم چون میدونم شوهرم نمیتونه خوب بزرگش کنه ...

اونقدرا هم ک فکر میکنی آسون نیست ولی من کارد به استخونم خورده بود بچمم چون میدونم پدرش وخانواده پدریش خیللللی دوستش دارن و شک ندارم ک بهتر از من هم بش رسیدگی میکنن ولی  خب یه جاهایی پا رو احساساتم گذاشتم وباید عاقلاته فکر میکردم  من ببشتر بخاطر اینکه شوهرم تهدیدم کرده بود سر ۷ سال شده میام میبرمش ازت این بیشتر داغونم میکرد ک چرا بچمو بخوام اذیت و قربونی  این زندگی کنم وقتی قراره بقیه زندگیش پیش  پدرش باشه بزار از همون کوچیکی اونجا باشه که عادت کنه هرچند ک منم تنهاش  نمیذارم حق ملاقاتو هرطورشده پیگیرش میشم میدونمم ک واسه اوردنش شوهرم اذیتم میکنه ولی من کنار نمیکشم وبچمو میبینم و میذارم منو بشناسه وبش میفهمونم ک من مادرتم ووهمیشه هم مادرت میمونم و تنهات نمیذارم ولی به دلایلی نمیتونیم منو زابات باهم زندگی  کنیم 


اونقدرا هم ک فکر میکنی آسون نیست ولی من کارد به استخونم خورده بود بچمم چون میدونم پدرش وخانواده پدری ...

منم زندگیم جهنمه دو ساله با شوهرم هیچ رابطه ی جنسی نداریم هر روز جنگو دعواس ارزوی مرگ شوهرمو دارم گاهی میگم بمونم شاید بمیره دیوونه شدم

منم زندگیم جهنمه دو ساله با شوهرم هیچ رابطه ی جنسی نداریم هر روز جنگو دعواس ارزوی مرگ شوهرمو دارم گا ...

چرا اینجور شوهرت بره دکترخوب بچه ای وسط گناه داره

گروه آبی💙وزن اولیه   ۷۶ وزن هدف ۶۷
من بچم 2 سالشه 24 ساعت باباش حق ملاقات گرفته در هفته 

ببخشید یه سوال دارم  شما حضانت تا ۷ سالگی رو گرفتین یا حضانت کامل تام الاختیار؟

بعد اینکه خودتون چند سالتونه

من هرچی به همسرم گفتم ک مهریه ام میدم درقبال حضانت تام الاختیار بچمو میخوام قبول نکرد

منم زندگیم جهنمه دو ساله با شوهرم هیچ رابطه ی جنسی نداریم هر روز جنگو دعواس ارزوی مرگ شوهرمو دارم گا ...

نمیدونم تاپیک اولمو خوندی یا نه ولی من مشکلاتم فقط شوهرم نیست خونواده شوهرمم هستن ک بشددت دخالت میکنن و متاسفانه شوهرمم بچه ننه اس 

خونواده ش هیچ احترامی  واسم نمیذارن خیرسرم دوساعت میرم خونشون کلی تیکه و حرف بارم میکنن ک با ناراحتی برمیگردم  بار بعدی مخالف میشم به شوهرم میگم نمیرم چون احترام و ارزشی واسم قایل نمیشن و نمیخوام کار به جاهای باریک کشیده بشه وحرمتا شکسته بشه .شوهرم مثه بچها رفتار میکنه ازاینکه نمیرم خونه مادرش شروع میکنه ازارواذیت من وبهانه گیری تاادعوامون بشه وقهر 

ایقد عذابم میده ک بخودم میگم برم خونه مادرش ازونا حرف و تحقیر بشنوم  بهتره تا زجر این

خیلی جاها کوتاه اومدم سکوت کردم  فرصت دادم .ازش خواستم بریم پیش مشاور باهزینه خودم ولی اون همیشه ساز مخالف میزد چون دراصل مادرخواهرش مخالف بودن اینم به حرفشون بود 

منم دیگه واقعا بریدم زندگی نیست جهنمه مگه من چندبار قراره زندگی کنم که همشو با ازارواذیت وزجر دادن بگذرونم 

بچمم بزرگ میشه منم ک هستم تنهاش نمیزارم جاش هم بد نیست روزی ک قراره بیات پیشم حتی  اگ یه روز هم باشه ولی واسش سنگ تموم میذارم 

چرا اینجور شوهرت بره دکترخوب بچه ای وسط گناه داره


این خانمو نمیدونم ولی  من خودمو میگم  زبون مو در اورد از بس  التماس  وخواهش خودش و خونوادشو کردم ک بریم مشاور ولی قبول نمیکردن ن شوهرم ن خونوادش البته شایدم چون میدونستن مقصر پسرشونه راضی نمیشدن


جالب اینجاس من شوهرم بم میگفت من به تو احتیاجی ندارم اگه به ارضا شدنه خیلیا هستن ببین کم چیزی نیست گفتن همچین حرفی ولی بازم من اعتنایی نکردم اون موقه

جالب ترش اینجاس ک پیج اینستاش الان بازه رفتم تو فالوارش چک کردم هرچی ج..ن...د.‌ه  هست رو فالو کرده

قبلا هم پنهون کاری داشت وچندباری دیدم خودشو ارضا میکردولی اون متوجه نمیشد وتالانم نمیدونه ک من خبردارم

چرا اینجور شوهرت بره دکترخوب بچه ای وسط گناه داره

واسش مهم نیست نمیدونم چه مرگشه کاش،فقط این بود دیوونم کرده با اخلاق بدش با تحقیرو توهیناش من شدیدا رو بچم وسواس دارم اصلا نمیتونم یک ساعتم بسپارمش دست کسی حداقل تا زمانیکه که حرف بزنه سه سالش شه جدا میشم میزارمش مهد بعد جدا میشم الانم میتونم بزارمش مهد ولی میگم شاید خوب بهش غذا ندن به موقع جاشو عوض نکنن دعواش کنن بچم نتونه بهم بگه مجبورم بسازم😔

این خانمو نمیدونم ولی  من خودمو میگم  زبون مو در اورد از بس  التماس  وخواهش خودش ...

شوهر من بدترین حرفارو بهم زده حرفایی زده که قلبم به درد اومده تو بارداریم خیانت کرد ولی اگر میتونی تحمل کن فقط واسه بچت گناه داره هیچ کس مثل مادر دل نمیسوزونه خانواده ی شوهر من میمیرن واسه پسرم ولی من حتی یک ساعتم نمیزارم نگهش دارن بچه ای که مادر نداره هر کسی از راه میرسه سرش منت میزاره یه حرف بهش میزنه که واسه یه پوشک عوض کردن یا شیر دادنش میگن ما مادری کردیم واست هفت سالگی شوهرت ببرتش با الان خیلی فرق میکنه  

شوهر من بدترین حرفارو بهم زده حرفایی زده که قلبم به درد اومده تو بارداریم خیانت کرد ولی اگر میتونی ت ...

اخلاقیات خانواده شوهرمم میدونم چطوریه ازاینکه ۷ سال ندیده باشن  بزرگ شدنشو سختیاشو یهو بزرگ شده بیات پیششون اهمیت نمیدن و برعکس هر خطای کوچیکی از بچم سربزنه اخلاقشون اینجوریه ک میزنن تو سرش ک مادرت بلد نبوده تربیتت کنه و نمیدونم مادرت فلانه وبهمانه بچه بزرگ شده ۷ساله مسلما تا بخوات عادت کنه به محیط اونجا لجبازی میکنه نمیدونم بد اخلاقی  میکنه یه درصدم شک ندارم ک بابت این کاراش خونواده پدریش با تیکه پروندن بیشتر روحیشو داغون میکنن 

چرا من بخوام بچمو اذیت کنم چرا با روحیاتش بازی کنم من همین ک بدونم اون جاش  راحته و فکرش راحته و ازاینکه این مدت هم پیش  اونا بزرگ شده واخلاق و رفتار خودشونو میگیره واذیتش نمیکنن بیشترم عزیز میشه پیششون چون واسه بزرگ کردنش خودشون بودن ودیدن زحمت کشیدن اگه به گفتن این حرف ک ما بزرگت کردیم بخاطر پوشک و...مهم نیست بزار بگن من بچم بزرگ بشه هم بلاخره میفهه ک کوچیکیاش کجا بوده و خودم بش میگم منم نمیخوام خونواده پدریشو بد جلوه بدم چون بلاخره اون قراره اونجا زندگی  کنه فکرشو با این چیزا درگیر نمیکنم برعکس با دلیل قانع کننده بهش میفهمونم دلیل موندنش اونجا واینکه من همیشه کنارشم و....


(عزیزم شوهرم خودش دادخواست طلاقو داده  اولش عدم تمکین زد ک من تو دادگاه گفتم تمیکن میکنم  با وجود اینکه شوهرم خودش منو اورد خونه پدرم ، ولی اون گفت ک نمیخوامش و میخوام طلاقش بدم ودادخواست داد) بنظرت برم التماسش کنم این منطقیه برا کسی با این ویژگی هایی همسرم تو تاپیک اول همچی توضیح دادم

اخلاقیات خانواده شوهرمم میدونم چطوریه ازاینکه ۷ سال ندیده باشن  بزرگ شدنشو سختیاشو یهو بزرگ شده ...

چی بگم والا سخته دوری از بچه منم امشب با شوهرم دعوام شد گفت بچرو بزار برو خیلی دلرم عذاب میکشم هر شب دعوا فحشو فحش کاریه پریشب یجور زد تو صورتم چشمام سیاهی رفت

امشب ب پسرم گفت بابا تو بزرگ تر بشی خودم تنها بزرگت میکنم گفتم اگر عرضه داری لز الان بزرگش کن گفت گورتو گم کن برو خودم بزرگش میکنم.

خستم منم خیلی دو دلم هم تحمل ندارم بزارمش پیش باباش برم هم از این زندگی متنفرم

بچتو کی نگه میداره مادرش؟

 

چی بگم والا سخته دوری از بچه منم امشب با شوهرم دعوام شد گفت بچرو بزار برو خیلی دلرم عذاب میکشم هر شب ...

دقیقا منم ایطور بودم همش فحش و کتک و بی حرمتی من همش فکر اینو میکردم بچه بخوات بزرگ بشه چی میفهمه از مهر ومحبت چی میبینه جز کتک و فحش ودابیداد وقهر مادر پدرش 

من نمیگم زمان ما پدر مادرامون دعوا نمیکردن ویا چیزی ندیدیم ولی من یکی تا این حد که درهفته ما حداقلش دوبار دعوا داریم قهرمون هم به هفته ها و ماه ها میکشه اقا عین خیالش 

باید یه فکر اساسی بشه بودن من کنار بچم ولی  ببینه مادرش ضعیقه وزیر ظلم پدر خونواده و فحش وبی حرمتی بشه والا همین بچه هم فردا دوربرمیداره اینهمه الان سنگشو به سینه میزنیم

بازم اختیار با خودتونه عزیزم کاملا درکت میکنم از خدا میخوام  که ارامش  وخوشی برگرده به قلبتون


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز