انقدر ناگهانی منو گذاشتی و رفتی که
من هنوز چشم انتظارتم که بیای خونه ت ... نور و روشنایی خونه تو بودی ...
من هنوز چشمم به دره
من هنوز گوشم به زنگه
من به زندگی بی تو عادت ندارم که ...
من چطور باید باور کنم که تنها رفتی ؟
آخه من چطور باور کنم « دیدارمون شد به قیامت »