بعد اینکه منم خیلی احمق بودم و بخشیدمش چون اولین پسری بود که اومده بود تو زندگیم 
ولی الان با یه پسری تو دانشگاه اشنا شدم ایشونم ترم 3 پزشکی هست معیار هاش عین معیار های منه خیلی پسر مومنیه من از خدام بود یه همچین ادمی بیاد تو زندگی من اصلا بهش نگاه میکردم ضعف میکردم ولی اصلا سمتش نمیرفتم چون منم پرستاری میخونم گاهی فقط تو بیمارستان میدیدمش خیلی خوشحال شدم وقتی فهمیدم اونم از من خوشش میاد با کلی خجالت اومد و ازم شماره خواست من حالا موندم چیکار کنم این وسط