2777
2789

بنظرتون مشکل کجاست ؟

نمیخوادم یعنی ؟ بهونه است ؟ یا صبر کنم یکم اوضاع بهتر بشه ؟

-دوسش دارم خیلی (اخلاق خوب و *بدشم* میدونم و پذیرفتم)

-خیلی درگیری کاری و مالی داره :((((((

_گاهی اوقات میخواد جدی راجب ازدواج صحبت کنه ولی گاهی خودشو میکشه عقب (حس میکنم از مسئولیت و مشکلات مالی میترسه) اعتقادش اینه آدم ازدواج میکنه یه پله بره بالاتر :(

- منطقی ک فکر میکنم دخل و خرجمون سخت میرسه اگه ازدواج کنیم ولی بلاخره گاهی سختی کشیدن ارزششو داره .

_سنمون ۲۲ ، ۲۸ !

_ سرکار نمیرم من ولی حاضرم برم حتی همین الان، منتظر فارغ التحصیلی دانشگامم و بابام معتقده تا داری درس میخونی بخون بعد کار کن یکم ولخرجمو قدر پول نمیدونم ، و اون میدونه ک اینجوریم از اینم میترسه🤦🏻‍♀️

-خانواده هامون خوبن بنظرم بهم میخورند . و خانواده من حامین خیلی مخصوصا مادرم . 

ااااامااااااا

من میگم میتونیم با وام ازدواج یه خونه کوچک رهن کنیم . 

بعد خودمم میرم سرکار قسط وامو من میدم . (خودش خیلی قسط داره فعلا)

جهیزیه هم خودم واقعا از شلوغ کردنش خوشم نمیاد دلم یه سبک مینیمال میخواد که فکر کنم با ۱۰۰_۱۲۰اینا جمع بشه .

از عروسی هم واقعا خوشم نمیاد دلم میخواد یه پیرهن سفید بپوشم برم آرایشگاه آتلیه عکس بگیریم روز عقد . فامیل نزدیک (پدربزرگ ،مادربزرگ،عمو دایی عمه خاله هامونو )دعوت کنیم رستوران به عنوان جشنمون .

مهریه هم بنظرم ۱۴تا گل رز🌹 و شروط ضمن عقد (حق حصانت ،تحصیل،کار،طلاق و...) میخوام .

با این شرایط بنظرتون درسته ازدواج کنیم ؟ شما بودید اوکی بودید ؟ یا مثلا برای برادرتون ،پسرتون با همچین شرایطی اوکی بودید؟



خدایا شکرت ❤

یکم بچگانه و رویایی داری فکر میکنی

 زندگی متاهلی خیلی پیچیده تر از این حرفاست

تو اومدی زندگی کنی ۲۴ ساعت شبانه روز نمیتونی بری سر کار ک قسطارو پرداخت کنی اونم اول زندگی ک واسه همه اوج شیرینیه

  

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینا یک یخش قضیه هست باید حرف های طرف مقابلم شنید 

و همه میگن من خیلی احمقم و خودمو دارم خورد میکنم و همجوره سر ترم از طرف مقابلم 

و اینکه خواستگارامو رد میکنم بعد میاد میگه اگه بهتر بودن رد نمیکردی ،ببین چقدر حرص دارارهههه 

خدایا شکرت ❤

به خودت و ایشون زمان بده .. برو سر کار ابتدا .. ببین چقدر درآمد داری بعد در مورد نحوه ی خرج کردنش برنامه ریزی کن .. چیزهایی که گفتی فقط روی کاغذ درست در میان .. صبر کن سن هردوتون کم هست .. 

یکم بچگانه و رویایی داری فکر میکنی  زندگی متاهلی خیلی پیچیده تر از این حرفاست تو اومدی زندگی ...

نه خب خودش با کارش میتونه قسطاشو بده ولی دیگ مستقل شدن سخته یکم فشار روش بیشتر میشه وگرنه شاید اوضامون بهتر شد ،دیگ‌مادر شدم نرفتم سرکار .

خدایا شکرت ❤
به خودت و ایشون زمان بده .. برو سر کار ابتدا .. ببین چقدر درآمد داری بعد در مورد نحوه ی خرج کردنش بر ...

برای پسر ۲۸ سال کمه ؟ 

ولی درست میگی من اول باید برم سرکار بعد حرفشو بزنم . 

هرچند زبانم عالیه ، مهارت های مرتبط با مدرکمو بلدم  ،(شاید بتونم پارتی جور کنم یه جای دولتی برم مثل بانک) از کار نمیترسم مطمئنمم بخوام برم سرکار جای خوبی استخدام میشم فقط مشکلم یکم سابقست .

و اینکه گذینه بعدیم اینکه پا بزارم رو دلم و از ایران برم (کاملا شرایطش و حمایت پدرمو دارم ) ولی من یه احمق احساسیممممم

خدایا شکرت ❤
برای پسر ۲۸ سال کمه ؟  ولی درست میگی من اول باید برم سرکار بعد حرفشو بزنم .  هرچند زبانم ...

تو یه دختر قوی ..جوان و پر از آرزو هستی .. 

خودت رو درست مورد خطاب قرار بده .. خیلی خوبه که اینهمه مهارت داری .. و بیش از اون خیلی خوبه که انقدر اعتماد به نفس داری .. قدر خودت رو بدون .. برنامه ریزی کن .. ببین رفتن از ایران بهتره برات یا رفتن سرکار .. تصمیم بگیر و انجامش بده .. دونه دونه برنامه ریزی و اجراش کن ♥️  اینطوری وقتی ۲۵ساله شدی جای خوبی ایستادی .. ۳۰سالگی پاهات محکم و استوار هستند .. و ۳۵سالگی میتونی به خودت و دستاوردهات افتخار کنی 🙏

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792