از موعد تاپیکت گذشته ولی من الان دیدم.
یه چیزی میگم بهت از روی تجربه.
من یه دختر ۴ ساله داشتم، جدا شدم. کاش دوتا بچه داشتم و جدا میشدم. تنهایی و حسرت خواهر و برادر خیییییلی دخترم رو اذیت کرد.
از طرفی خیلی سعی کردم و پیش مشاور رفتم که لوس نشه ولی ناخودآگاه یه مقدار لوس و از من متوقع شده.
الان ۱۸ ساله هست هان.
بخاطر اینکه بازم بچه دارشم بعد ۸ سال مجدد ازدواج کردم، بخ خیال خودم با کسی که بدردخور باشه. دکتر بود و ظاهرا مرد ایده آل.
خدا خودش فقط شاهده که چه پیر و پدری از دختر ۱۲ ساله ام دراورد. تو تاپیکام یه مقدار کمش هست. نابود کرد من و بچه ام رو.
برای همین الان دوتا پسر پشت هم اوردم که اگه از این مردک جدا شدم پسرا پشت هم باشن و دیگه اون عذابها رو نداشته باشم و فکر غلط و احمقانه ازدواج مجدد رو هم یه لحظه نکنم.