تو گروه درسی اشنا شدیماونموقع اسفند ۹۶ بود من نزدیک کنکورم بود همسری ام سال اول رزیدنتیش بود بعد منم قبول شدم دانشگاه و اینا تو یه گروه بودیم ولی تاحالا چت نکرده بودیم باهم چه تو گپ چه پیوی بعد منم رشته خودش قبول شدم . شدم ادمین گروه که میشد پاییز ۹۷ بعد پاییز بود دقیق یادم نیست چرا ولی تو گروه سر یه چیزی بحثمون شد باهم و دیگ بعد اون ارتباط نداشتیم فروردین ۹۸ بود تو عید بودش مالک گپا دیلیت اکانت زد کسی ازش خبر نداشت همسر منم دوست مالک بود اما اون خطی ک ازش داشت خاموش بود اومد تو گپگفت کی شماره مالکو داره گفتم من گفدم بیا پی بدم اما نیومد منم گقتم منتطر نمون من بیام میویت چوننمیام بعد اومد شماررو دادم یکم هی یدونه من گفتم یدونه اون گفت همینجور چت کردیم هی هرروز تکرار شد اردیبهشت ماه بود دیدم اینقدر عاشقش شدم نمیتونم یه روز چت نکنم باهاش اونم همینحور بود اما به روش نمیاورد . اولایه اردیبهشت بود که بهم گفت دوسم داره و قبل اینکه بهم اینو بگه ب مادرش عکسم و نشون داده بود گفته بود میخامشنه برای دوستی .برای ازدواج. مادرشم کلی ازم تعریف کرده بود گفته بود چقدر ناز و دوست داشتنیه و از رشته و سن و محل زندگیم پرسیده بود کلی هم خوشحال شده بودش بعد که اومد بهم گفت من از شدت ذوق هیچی نگفتم فقط بلاکش کردم😂😂😂بعد فرداش انبلاک کردم گفتم منم دوست دارم . همینحور گذشت و(حالا بینش همین نبودا کلی ترف بود سانسورش کردم)یه مدت حرف زدیم من همسرم اصالت لر هستن اما دانشگاهش تهران بود منم ساکن تهران بودم اما دانشگاام شهرستان بود که حالا بعد ازدواج انتقالی گرفتم تهران اومدم چون همسرم دانشگاهش تهران بود ب منم انتقالی دادن اومدم پیشش. بعد قرار گذاشتیم همو دیدیم تا تیر همینجور گذشت تیر بود اومدن خاستگاری و نامزد شدیم .فروردین ۹۹ بود عروسی کردیم الانم ک سه قلوهام ۵۴ روزشونع🥰😍