یکی از فامیلامون بامن خییلی راحته دخترم هست بعد ۱۳ ساله عاشق پسر دایش هست که اون ۲۳ اینا سالشه همش میگه من می تونم یهش برسم چطوزی عاشقم بشع چطوری عاشق خودم کنمش. باهاش خواب خیال دارع ی چندبار که دوتایی دیدمشون باهم خوب بدن حرف می زند می خندیدن پسر دایش هم مجرده
چکار کنم همش بامن حرف می زنه چی بش بگم اخه نمیشه که     بچه های الان می بین واقعا.  من گاهی اوقات می یینم واقعا به هم میان ولی خییلی کوچیکه ۱۳ سال اون ۲۳ واااای فکرشم بده