پیرمرده تو اتوبوس میگفت
نی نای نی نای نای نای
همه هم براش دست میزدن
اخرش دستشو میکنه تو کیفش میگه
نیاوران نیگه دار😂😂
خالم میگفت از مدرسه پسرم زنگ زدن گفتن سریع برم مدرسه میگفت رسیدم مدرسه مدیر دفتر انشای پسرمو گذاشت جلوم ...دیدم نوشته پدرم گاو زایید مادرم گوساله😂😂
رفته بودم تو توالت عمومی یکی محکم گوزید
من بلند خندیدم یاروئه گفت
کونه دیگه هایده که نمیخونه
تو عمرم اینطوری قانع نشده بودم😂😂😂
روزی کشاورزی در مزرعه خود یک غاز زخمی پیدا کرد، مرد با آنکه کار زیادی داشت، دست از کار کشید و غاز زخمی را به خانه برد ...
ابتدا کمی آب به او داد و سپس او را کباب کرد و با عرق خورد.
متاسفانه اینجا ایران است و داستان ها بر اساس انتظارات شما خاتمه نمی یابد!
یادمه یه بار صبح جمعه یکی زنگ زد برنامه عمو پورنگ، بعد از احوالپرسی عمو پورنگ به بچه هه گفت عمو جون مامان و بابات کجان؟
اونم با صداقت کامل گفت رفتن حموم🤦♂️🤦♀️
از اون روز به بعد دیگه از هیشکی نپرسید بابا مامانت کجان😂😂
