کلی از جایزه های مدرسه رو که حقم بود ولی چون بابام پولدار محسوب میشد در کمال نامردی بهم نمیدادن بجاش میدادن بچه های ضعیف تر منم بچه بودم درک نمیکردم همیشه غصه میخوردم
بخاطر پرده بکارت ۹ سالم بود الانم الانه حالم از خودم بهم میخوره که دخترم دوست داشتم پسر بودم مرد غریبه میومد خونه مون من یا باید اتاق خواب میرفتم یا حموم ۸ سال پیش رنگ کار اومد خونه رو نگاه کنه منو انداختن حموم ۳ ساعت تو حموم بودم نفسم بند اومده بود