من‌طبقه پایین مامانمم اینا میشینم، دخترم حاضرنمیشه بیاد شب پیش من بخابه باید شب رو بغل مادربزرگش بخابه چه عیبی داره لزرگ‌میشه خودش متوجه میشه، منم نمیخام بزور بیارم پیشم اخه نمیخام ناراحتیه بچمو ببینم ،صبح تا شب هم با منه ، وهم با مامان بزرگش
من خودم مادرم معلم بود مارو میزاشت مهدکودک، باز بهتره تو میزلری پیش مامانت،
مهد کودک که خوبه صبح تا ظهره پسر من آخه دو روز میره میمونه وقتی هم میخواد بیاد ضجه میزنه الانم امشب راستش رو فرش جیش کرد دعواش کردم رفت تو اتاق تو هم رفته بود خیلی حالم بده همش میگم من دعواش میکنم یا باباش دوست داره بره ازینجا منو شاید دوست نداره به زور با ما میمونه🥺🥺🥺🥺🥺🥺🥺
مگه من میگم آسونه؟؟؟؟
میگم صبح زود برو بذارشون، عصر برو دنبالشون.
اصلاً پیام منو خوندی؟
فقط غر زدی
این توجیه درست نیست پس فردا بچه ت مشکل ضعف شخصیت یا کمبود محبت داشته باشه، ده برابر سختی باید بکشی.
فکر کردی من خونه دارم؟ من خیلی سرم از شما شلوغ تره ولی به این راحتی حاضر نمیشم بچه م. ازم دوروز پشت هم دور بمونه.
بچه هم دارم خونه مم یک خوابه ۵۰ متره.
شوهرمم اخلاقش مثل سگه. به زمین و زمان گیر میده.
شما دوست داری برا خودت دلیل بتراشی و وجدانتو آسوده کنی، پس برا چی تاپیک زدی؟
اگر انقد برات سخته، کارتو باید بذاری کنار. نه بچه تو از خودت دور کنی. چون اسمت مادره. مادر.
خودت که معلمی سعی کن دعواس نکنی، منم اولا به بچم خیلی عصبی میشدم ولی خومو تغییردادم الان‌اصلن دعواش نمیکنم حتی اگه جیش کنه ،اخه نمیفهمه، اعصابتو خراب نکن اینجور چیزا موقتیه تموم میشه، ب اش کتاب بگیر ،مداد رنگی بگیر دلشو بدست بیار
