دیروز قورمه سبزی درست کردم واسه ناهار خوردیم،بعد شوهرم شب رفت پیش مامانش اینا اومد گفت مامانم گفته فردا قورمه سبزی درست میکنم غذا درست نکنید منم ب شوهرم گفتم ما ک قورمه سبزی داریم واسه فردا بهشون نگفتی؟گفت چرا بهش گفتم امروز خوردیم،حالا امروز از سرکار اومد با قورمه سبزی و برنج،منم برنج درست کرده بودم غذارم گرم کرده بودم،نشست غذای مامانشو شروع کرد خوردن،واقعا اعصابم خورد شد و ناراحت شدم خب وقتی خودمون همون غذارو داریم چرا همچین میکنه؟میدونم قصد مامانش خوبی بوده و کاری ندارم،از شوهرم ناراحتم حالا اگه غذامون چیز دیگه ای بود قورمه هم در کنارش میخوردیم،دیگه اونم فهمید ناراحت شدم امشب قرار بود بریم خونه یکی از دوستامون گفت من نمیام حوصله ندارم با اینکه خیلی وقته هی دارن میگن چرا شوهرت نمیاد و بگو بیاد🤦🏻♀️یعنی بنظر خودش من حق ناراحتی نداشتم و با این نیومدنش نمیدونم بنظذ خودش داره تلافی میکنه یا چی
يه ماه كرونا داشتم، هرروز مادرشوهرم زنگ ميزد و باهام دعوا ميكرد كه بلند شو يه غذا درست كن پسرم گشنه نمونه
قدر زندگيتو بدون
ميشه لطفا براي حل مشكل مادرم دعا كنيد؟😔 ، لطفا اگه دعا كرديد بهم بگيد تا براتون حمد و ذكر يونسيه بخونم، خيلي سخته مادرت جلوي چشمات آب بشه و هيچكاري ازت برنياد، خدا رو بابت تمام نعماتي كه به من ارزاني داشته، شكرميكنم، ممنون ميشم در تاپيك چالش ناشناسم شركت كنيد🙂🌹 https://harfeto.timefriend.net/16393378956800