بعد نازنین هنوز به ما ملحق نشده بود داشت با دوست ممد در مورد دوستی و این حرفا حرف میزدن پشت کافه
خلاصه ممد از راه رسید😂😂😂
هنو از راه نرسیده ماچ و ...شروع شد😂😂😂( البته فقط از لپ و دست و اینا ها نه جای دیگه)
بعد یکم بعد دوستم گف آخ ممد شکمم درد میکنه ماساژ میدی یه ذره؟؟ اونم جلو من دستشو گذاشت رو شکمش داشت ماساژ میداد با لبخند و حرکات اضافه😑 انگار نه انگار من اونجا نشستم!!
منم داشتم در و دیوارو نگا میکردم از خجالت
ولی داستان اینجا تموم نمیشه...😂😂