2777
2789
عنوان

2 خم! (پیش گفتار نویسنده)

36 بازدید | 7 پست

به نام خـــــــــ به خود آ ـــــــــــدا

پیشگفتار رمان 2 خم ! 

اسم این مجموعه از حروف اول کلمات موضوع مقدمه انتخاب شده و هیچ ربطی به ورزش ندارد .

گرچه زندگی این روزها به ما همه نوع فنی زده!


هیچ یک از نویسندگان و شاعر ها نتوانسته و نمیتوانند ؛ که تمامی احساسات و فضای مورد نظر را ، از طریق نوشته ها و شعر ها ، به طور کامل و واضح به تصویر ذهنی خواننده آنچنان که خود در فکر دارند ؛ منتقل کنند. این نتیجه ادراک من از مطالعه های رمان های دیگر است که : 

 مثل اثر انگشت ، هر نوشته در ذهن هر خواننده ، یک تاثیر و تصویر منحصر به فرد خود همان شخص دارد .

پس مطمین باشید منظور از (من) ، خود واقعی شماست ! ولاغیر.

برای آدمی مثل (مـــــ خودواقعی هر شخص ــــــــن) ساده ترین قالب برای انتقال احساسات و به تصویر کشاندن حال و هوای آن حس ، خاطرات است.

 این خاطرات که در 4 بخش :

+شخصیت و خودشناسی ، 

+گذشته و تجارب ، 

+استفاده و به کارگیری درس های آموزگاری به نام زندگی ،

+ تاوان اشتباه و موفقیت 

تنظیم میشوند ؛ اثری را در ذهن شما به نمایش و تصویر میکشاند و یا خاطره ای از خاطراتتان را با احساسات مشابه به آن در روح و روان شما بیدار میکند که تنها خواهش اینجانب تفــــکر در رابطه با آن حس و درک و تجزیه و تحلیل معنوی (و نه لغوی و مادی) آن میباشد . التماس تفکر !

درد! از هر طرف بخوان...چی شد ؟؟؟

درد!!!

درد و درمان ، درد و درمان ، درد و درمان ...

بالاخره هر درد ، درمان خودش را دارد به جز دردی که برعکس درمانِ..!

درمان! از آن طرف بخوان...نامرد؛ تنها درد بی درمان!

مولوی رهبر آدمی را درد میداند و راه تکامل انسان را در تحلیل سیر و سلوک ، منشا و سرچشمه ، نشانه ها و لوازم راه درد ، جایگاه درد و انواع آن دانسته است .

همان موضوعی که همه از آن فراری هستیم !

اما وقت رو به رو شدن با این واژه ی غیر قابل تعریف رسیده...

من آنِ تواَم

مَرا بِه مَن باز مَدِه…

همه را بیازمودم

ز تو خوش ترم نیامد

معشوقه چو آفتاب تابان گردد

عاشق به مثال ذره گردان گردد                                                            (مولانا)

یه جایی نوشته بود که : {گرگ ها وقتی گرسنه اند ، خیانت میکنند ؛ آدم ها وقتی سیرند} ...

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

از همانجا که رسد درد همانجاست دوا در واقع مُدرک درد رو باید فرستاد مرخصی...

حرفت و قبول دارم تا حدودی 

اما نامرد چه دردی رو دوا میکنه ؟

اصلا دوایی برای درمون زخم نامردی هست "؟

یه جایی نوشته بود که : {گرگ ها وقتی گرسنه اند ، خیانت میکنند ؛ آدم ها وقتی سیرند} ...
حرفت و قبول دارم تا حدودی  اما نامرد چه دردی رو دوا میکنه ؟ اصلا دوایی برای درمون زخم نامردی ...

رنج ندای بیداریه

از توهمی که خودت رو با تجارب، گذشته، افکار و احساسات یکی بدونی

رنج باعث میشه آگاه بشی از اینکه حقیقتا که هستی

رنج درمانش آگاهیه

دیدن رنج بدون سرکوب

بدون فرار

فقط دیدنش

و اجازه دادن به تمام زندگی برای بازی کردن در تو

اون وقت کسی نیست که لذت و درد رو درک کنه

همه چیز فقط هست

بدون هیچ تفسیری

رنج ندای بیداریه از توهمی که خودت رو با تجارب، گذشته، افکار و احساسات یکی بدونی رنج باعث میشه آگاه ...

عالی بود . سپاس .

دقیقا چکیده ای از مقاله ی مولانا که امشب تمومش کردم هم همین اشاره رو داشت . 

من فقط ازش فرار میکنم . تمام هدفم از شروع به نوشتن داشتان زندگیم و این حرف ها خودم هستم .

هم توی سایت طبقه بندی میشه برام . هم اینکه راه حلی برای فکر کردن شده برام ... نمیتونم فکر کنم و فقط هر طور شده سرگرم میکنم خودمو که زمانی برای تفکر راجع به روزمرگی م ، خاطرات ، یا حتی اهدافم نداشته باشم ... نمیدونم از کی انقدر راحت طلب شدم که به درد ها نتونم فکر کنم حتی!

وقتی تو زندگیت کسیو از خودت مهم تر بدونی و اون شخص تورو زیر پا بزاره همه چیو از دست میدی ... مخصوصا خودتو...من هم دچار همچین موضوعی هستم و میخوام خود گم کردم رو دوباره پیدا کنم ... و این حرف هات خیلی تاثیر پذار بود و احساس میکنم یک گام منو نزدیک تر کرد ... واقعا ممنونتم  

یه جایی نوشته بود که : {گرگ ها وقتی گرسنه اند ، خیانت میکنند ؛ آدم ها وقتی سیرند} ...
عالی بود . سپاس . دقیقا چکیده ای از مقاله ی مولانا که امشب تمومش کردم هم همین اشاره رو داشت .  ...


خواهش میکنم🌹

بله

ذهن چون از تجمع گذشته ایجاد میشه حتی به دردها دو دستی میچسبه

چون اگر نباشن محتوایی نداره

پس چه خوشی و چه رنج رو مثل یه نوار مدام پخش میکنه (احساس امنیت کاذب میکنه بخاطر کنترل و اشراف )

حتی در موقعیت های به ظاهر جدید طرف با اون نوار ری اکشن نشون میده و اتصالش رو با زندگی/لحظه ی حال/ خدا از دست میده

و البته اینم لازمه

این پرده ی فراموشی از خود حقیقی کشیده شده تا ما با از میان برداشتنش بتونیم به شناخت برسیم

در واقع از خلال این جفت های متضاد زندگی ما خودمون رو پیدا میکنیم(خوبی/بدی. روز/شب.زن/مرد.لذت/رنج و...)

با خسته شدن و ملالت از آنچه که "نیستیم" آنچه که "هستیم" رو باز پیدا میکنیم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792