من واسه شهدا چله ی زیارت عاشورا خوندم واسه چهل تا شهید تا چهل روز زیارت عاشورا
ی شب خیلی دلم گرفته بود زیارت عاشورامو خوندم درازکشیدم ب نیت شهید همون شب فاتحه و صلوات دادم باهاش حرف زدم که کاش میشد ی نشونه ای ی صدایی ی حرفی بود تا بدونم صدامو میشنوین
صبحش مامانم زنگ زد گفت دیشب خواب دیدم ی چهره ی نورانی تو خونمونه و داره قران میخونه مامانم گفت بهش گفتم واسه دخترم دعا کن بچه سقط میکنه خندید بهم گفت ی دونه بیشتر ک سقط نکرده
فرداش ک مامانم بهم زنگ زد تنم یخ زدحس کردم واسم نشونه فرستادن
قبل از تموم شدن چهله باردارشدم دوباره