حدود یکسالی هست با جاریم قهرم همیشه میگفت من دیگه بچه نمیخوام یه دونه بسمه وقتی من باردار شدم اونم باردار شد بچه من حالا چهار ماهشه بچه اون یک ماه شیر نداره دیشب زنگ زدبه شوهرم که شیر خشک چی میدید به بچتون (اخه من شیر خشک کمکی ام میدم به بچم مثلا هر دو روز یه شیشه میدم بهش )شوهرمم بهش گفت بعد گفت چندتا پیمانه شیر بهم بدید اگه بچم گرفت واسش بخرم بعدم گفت یکم شیرا خودشم بگو بدوشه که بدم بچم شوهرمم امد بگه خودشم شیرش کمه من اشاره کردم نگو بعدم گفت یا بچمو بیارم بهش شیر بده گفتم باشه امد بچشو شیر دادم به نظرتون کارم اشتباه بود من بخاطر اون طفل معصوم شیر دادم چون بچه رو نمیشه فدای اختلاف بزرگترا کرد ولی باهم حرف نزدیم شما بودید این کار رو میکردید یا بخاطر قهر بودن شیر نمیدادید به بچه اش