من ی معجزه میگم ک تو عالم بچگی واقعا برام معجزه بود امتحان ریاضی داشتم و میدونستم خیلی گند زدم مامانم گفته بود باید خوب یا خیلی خوب بشی وگرنه بد دعوات میکنم هرشب چادرگل گلیمو میپوشیدم ۱۰ سالم بود همش گریه میکردم از خدا میخواستم کمکم کنه شبا صلوات میفرستادم و با مهر میخوابیدم بعد ک جواب امتحان اومد معلممون بااینکه خیلی سخت گیر بود جواب دوتا سوال و کلا درست نوشته بودم ولی بهم خوب داد گف خواستم انگیزه بشه برات دفعه دیگه جبران کن واقعا تو عالم بچگی معجزه بزرگی میدیدم