دیگه شش سالم شده بود و پیش دبستانی بودم که پدر بزرگم ،پدر مادرم که چند ماهی با سرطان معده دست و پنجه نرم میکرد و تو رختخواب بود از دنیا رفت و عزاداری مامانم شد برای دو نفر
اونموقع ها ما توی یه اپارتمان یه خوابه اجاره ای سمت افسریه میشستیم ...ادامه دارد