عاقااا😢😢
شوهرم تو خواب داشت یه چیزایی میگفت...من نمیفهمیدم...فکر میکردم باز داره سر به سرم میزارم...هی میگفتم چی میگی؟! هی یه جمله ای رو تکرار میکرد..ولی من متوجه نمیشدم
یهو برگشتم سمتش...انگشتم خورد به بازوش...چنان تنش تکون خورد و پرید که من قلبم اومد تو دهنم...
گفت...یه ساعته دارم میگم بختک منو گرفته...بیدارم کن...تو فقط میگی...چی؟!
پاشد آب خورد ..خوابید..
من تو عمرم همچین چیزی ندیده بودم...نمیدونستم باید چیکار کنم....
حالا مثل چی میترسم....قلبم تند میزنه...و فقط چشممو به صفحه ی گوشی دوختم...نمیتونم بخوابم...میترسم😭😭😭😭