من نزدیک دو ماه ازدواج کردم خونه پدرم زندگی می کنم بعد اقام مثلا شیفت شب میشه میره سرکار صبح ک از سرکار میخواد بیاد مجبور بره خونه مادرش بعد دیگه مادرشوهرم بهش میگه همونجا خونه خودشون بخوابه دگ خونه ی ما نیاد منم انوقت منتظرشم صبح ها نمیاد یا خواب میمونه یا روزهای دیگ ک اینجوری میشه از این بابت خیلی عصبانی میشم سریع جوش میارم نمیتونم هم جلو خودمو بگیرم دوست دارم بهش هی چیزی بگم خیلی خیلی هم هنوز جلو خودمو میگیرم چیز بدی بهش نگم ولی باز دیگه نمیتونم حالا بنظرتون چیکار کنم از کس دیگه ای هم نمیتونستم راهنمایی بگیرم چون باهم فامیل هستیم دوباره از یه نفر کمک بگیرم ب گوش یکی دیگ برسه واسم میشه دردسر مادرم هم فوت شده کسی رو دیگ نداشتم لطفا اگ میدونید چیکار کنم ی راه حل خوب بهم بدید
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!