اومدم خونه11ساعت سر کار بودم خسته... ساعت7اومدم خونه از اون موقع ک اومدم نمیزارن بخوابم یکم ابجیم انگار نمیفهمه میگم نیا تواتاق... مامانم تو خیاط انقد بلند نماز میخونه انقد بلند ایتلکرسی میخونه ک صداش تا اینجا میاد...همشم در میزنن چرا اینا انقد رو اعصابن... خدایی مامانم نمیفهمه من خوابم میاد؟ ار دقیقه هم با ابجین دعوا میکنن و بهم فحش میدن...یا سر هم داد میزنن ایخدا نجاطم بده... الانم ابجی 12سالم مثل اسکل ها داره با خودش حرف میزنه... اخه من بهشون چی بگم؟