سلام از همین الان بگم خانم های طرفدار خانواده شوهری احترامشون رو حفظ کنن و از تاپیک رد بشن من عروس یه خانوادم که پدر شوهرم به هیچ وجه سرکار نمیره و همش خونه خوابه و همسر من که تک پسر هستند موظفه هزینه دو تا خونه رو بده برای همین باید مدت طولانی سر کار باشه پدر شوهرم عموم میشه و یه باغ خیلی کوچیک انگور دارن الان فصل چیدن انگور است و ایشون ملایر زندگی میکنن کل زمان لازم برای چیدن باغ یه نصف روز هست به همسر من گفتن که به اونجا بره شوهر من از دیروز صبح ساعت هفت شیفت بودن و تا فردا ساعت دو ظهر همچنان شیفت هستند و چون بهش مرخصی ندادن باید تایم استراحت رو بره ملایر یعنی فردا ساعت دو ظهر بعد سی ساعت سرکار بودن راه بیوفته و بره ملایر که پس فردا باغ رو تموم کنن و باز برگرده و مستقیم بره سرکار و چون ماشین ندارع و تو این تایم ماشین خطی هم نیست مجبوره ماشین کسی رو قرض کنه یعنی اینهمه بی خواب پست فرمون باشه پدر من که عموی شوهرم میشه با پسر عموم صحبت کرد و اونا قبول کردن که به پدر شوهرم کمک کنن اما اونا بهونه های مختلف آوردن یبار گفتن ما غذا نپختیم یبار گفتن ما دلمون برای تنگ شده یبار گفتن باید واکسن کرونا بزنیم یبار گفتن نه حتما باید پسرم بیاد ما هر کار کردین اینا متوجه خطری که همسرم رو تحدید میکنه نشدن و در نهایت فردا ظهر همسر من باید بره اونجا و همه اینا بهونست و اونا میخوان ازش پول بکنن فقط بخاطر این گیر دادن که ایشون بره الآنم من دارم منفجر میشم و نتونستم هیچی به همسرم بگم الآنم میترسم بهش زنگ بزنم یا هرچی چون عصبیه بنظرتون دربارش باهاش صحبت کنم بپرسم چیشد میری یا نه چون من هیچی نگفتم فقط گفتم اگر رفتی بهم خبر بده الان واکنش من این وسط با این قوم از لوت بدتر چی باشه
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اتفاقا اصلا گوش نمیده شوهر من بی حوصلست حال ندارع هی زنگ بزنن بهش باهاش بحث کنم گفت برم بهتره و راحت دیگه ولم میکنم اعصاب اونارو ندارن حالش از خانوادش بهم میخوره هر کاری انجام میده زوری هستش
چه پر توقع هستند تو که روزت به اینا نمیرسه. ولی اگر یه جوری شوهرت رو متوجه کنی که اول از همه در قبا ...
اون بیچاره میدونه خودش اینو پدر و مادرش هر دو بدن ضعیفی دارن و پدرش تشنج میکنه از طرفی اگر نره ابروش رو میبرم و مجبوره و هر کار میکنه من راضی نیستم فقط مجبورم و همیشه وقتی پیش اوناست عصبیه از طرفی هم اگر باز نره به خودشون فشار بیارن مریض میشن و بدبختی بیشترردامنمون رو میگیره
اره واقعا دارم دیونه میشم آخه ممکنه پسرت با اینهمه بیخوابی تصادف کنه بعد به فکر آینه که دلشون تنگ شده میگم خب دلتون تنگه شما بیاید میگه نه کرونا میگیریم انگار همسر من که کادر درمان است ستند برن کرونا نمیبرم یا کرونا نمیگیرن