زن كه باشى ترس هاى كوچكى دارى/از كوچه هاى بلند از غروب هاى خلوت و از خيابون هاى بدون عابر ميترسى/از صداى موتور سيكلت ها و دوچرخه هايى كه بى هدف در كوچه پس كوچه ها ميچرخند ميترسى/از بوق ماشين هايى كه ظهر هاى گرم تابستون جلوى پاهات ترمز ميكنند و تو فقط چهره آدم هايى رو ميبينى كه در چشم هايشان حس نوع دوستى موج ميزند/زن كه باشى ترس هاى كوچكى دارى/ مهربانى ات دست خودت نيست/خوب ميشوى حتى با آنان كه چندان با تو خوب نبوده اند/دلرحم ميشوى حتى در مقابل آنان كه چندان رحمى به تو نداشته اند/درباره ات قضاوت ميكنند درباره هر لبخندى كه بى ريا نثار هر احمقى كرده اى/درباره زيبايى هايت كه دست خودت نبوده و نيست درباره تارهاى موهايت كه بيخيال از نگاه هاى شك آلوده ى احمق ها از روسرى بيرون ريخته اند/درياره روح و جسمت،درياره تو و زن بودنت،عشقت،قضاوت ميكنند.
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
تیکر برای هدف کاهش وزن تاریخ شروع رژیم:۱۸شهریور وزن شروع رژیم:۷۱ هدف اول ۶۷🔒هدف دوم ۶۳🔒هدف سوم ۶۰🔒هدف چهارم ۵۸🔒هدف پنجم ۵۶🔒هدف اخر ۵۴🔒من میتونم و باید بتونم تا عید به وزن مطلوبم برسم💪💪💪💪💪 قد ۱۵۸ کاش افسردگی ازم دور میشد
زن كه باشى ترس هاى كوچكى دارى/از كوچه هاى بلند از غروب هاى خلوت و از خيابون هاى بدون عابر ميترسى/از صداى موتور سيكلت ها و دوچرخه هايى كه بى هدف در كوچه پس كوچه ها ميچرخند ميترسى/از بوق ماشين هايى كه ظهر هاى گرم تابستون جلوى پاهات ترمز ميكنند و تو فقط چهره آدم هايى رو ميبينى كه در چشم هايشان حس نوع دوستى موج ميزند/زن كه باشى ترس هاى كوچكى دارى/ مهربانى ات دست خودت نيست/خوب ميشوى حتى با آنان كه چندان با تو خوب نبوده اند/دلرحم ميشوى حتى در مقابل آنان كه چندان رحمى به تو نداشته اند/درباره ات قضاوت ميكنند درباره هر لبخندى كه بى ريا نثار هر احمقى كرده اى/درباره زيبايى هايت كه دست خودت نبوده و نيست درباره تارهاى موهايت كه بيخيال از نگاه هاى شك آلوده ى احمق ها از روسرى بيرون ريخته اند/درياره روح و جسمت،درياره تو و زن بودنت،عشقت،قضاوت ميكنند.
خونه مادرشوهر نرو، یعنی جهنم میشه زندگیت ، من با اینکه مادرشوهرم خوبه ولی دختر خواهرشوهرم هفته ای دو روز اونجاست زلزله ست ، هر مهمونی میاد من باید پذیرایی میکردم هر جا میرفتیم باهامون می اومد ،....همون اصفهان بمون با صابخونه صحبت کن ....اما خونه مادرشوهر نرو